۱۳۹۲ تیر ۲, یکشنبه

یاد نامه ها : ٨ - یاد نامه ی دکتر سیف الله وحیدنیا


ماجرای زندگی او :
دكتر سيف الله وحيدنيا، در سال ١٣٠۵ در دستگرد اصفهان چشم به جهان گشود. زندگي او ، به روايت خودش داراي سه بخش اصلي است : دوران كودكي و تحصيلات - زندگي اداري، مطبوعاتي و فرهنگي - زندگي سياسي و اجتماعي.
پدرش عباس وحیددستگردی  از مالکین به نام دستگرد بود و امتیاز روزنامه ی "دیهیم هفتگی" را داشت که با سردبیری سیف الله وحیدنیا منتشر می شد. امتیاز این روزنامه درسال ۱۳۳۲ صادر شده بود. این روزنامه با مسافرت سیف الله وحیدنیا به تهران و سپس عزیمت وی به اروپا خود بخود تعطیل شد. عمويش، حسن وحيد دستگردي شاعري توانا و نويسنده بود. حسن وحيد دستگردي، مجلة ارمغان را از سال ١٢٩٨ در تهران منتشر مي كرد. انتشار اين مجله، ۵٧ سال ادامه داشت.
وحيدنيا، تحصيلات ابتدائي را در دستگرد و جلفاي اصفهان و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان صارميه، در رشتة ادبي گذراند. او، سرودن شعر را با تخلص «بچه دهاتي»، از دوران دبيرستان آغاز كرد. تحصيلات عاليه خود را، در دانشكدة ی حقوق تهران و در رشتة حقوق سپري نمود. و ی براي ادامة تحصيل، در سال ١٣٣٧ به فرانسه رفت و دورة عالي بيمه و دكتراي تجارت را گذراند. در پاريس در ضمن تحصيل، به فعاليت هاي اجتماعي و مطبوعاتي نيز مشغول بود. پس از بازگشت ، در بيمة ی ايران مشغول به كار گردید. در سال ١٣٤٠ به سمت رياست بيمه ی ايران در اصفهان منصوب شد. در سال ۱۳۴۵ عضو شورای عالی بیمه و کارشناس رسمی دادگستری بیمه شد و بعد از دو سال ریاست شورای عالی بیمه را به عهده گرفت. يكي از فعاليت هاي اداري وي دراين سمت، سرپرستي احداث "هتل عباسي" در اصفهان بود.

دكتر سيف الله وحيدنيا در دوران نمایندگی مجلس
 
در انتخابات دورة بيست و يكم مجلس شوراي ملي، به عنوان نمايندة ی مردم لنجان انتخاب شد و از همان ابتدا به عضويت "شوراي عالي كتابخانة ی مجلس" درآمد كه محل تقويم نسخه هاي خطي بود. او، در تمام سه دورة ی نمايندگي اش درمجلس، عضو همين شورا بود. با کوشش نامبرده ، طرح بیمه شخص ثالث در مجلس به تصویب رسید.
دكتر وحيدنيا، در سال ١٣٤٢ كار انتشار "مجلة ی ماهانه وحيد" را آغاز كرد. همچنين از سال ١٣٤٨ علاوه بر  وحيد ماهانه، مجلة ی وحيد هفتگي را نيز منتشر مي كرد. در سال ١٣۵٠ با حفظ امتياز و چاپ مجلة ی وحيد، "نشرية ی خاطرات وحيد" را نيز منتشر مي ساخت. انتشار وحيد ماهانه ، تا سال ١٣۵٨ و انتشار  خاطرات وحيد، تا سال ١٣٦٨ ادامه داشت.
دكتر سيف الله وحيدنيا، چهره اي ادبي و مطبوعاتي بود و در طول حيات خود، دست به فعاليت هاي فرهنگي مؤثري زد كه از آن ميان است انتشار كتاب دو جلدي كاروانسراهاي ايران تأليف مهندس سيروس، خاطرات سردار فاخر حكمت، ديوان وحيد دستگردي، سفرنامة ی بلوچستان علاءالملك، خاطرات و سفرنامة ی ظهيرالدوله. وي، يكي از مؤثرترين افراد در جنبش خاطره نويسي در ايران است زيرا به واسطة ی انتشار "نشرية ی خاطرات وحيد" ، بسياري از رجال و دست اندرکاران را ، به نگارش خاطرات خود تشويق كرد و آن خاطرات  را در  نشرية ی وحيد به چاپ رساند. سازمان اسناد و كتابخانة ملي ايران، مصاحبة مفصلي با  او در سال هاي ١٣٧۵ و ١٣٨٤ طي يازده جلسه، انجام داد. در سال ١٣٩٠ به مناسبت روز اسناد ملی برای بزرگداشت یاد این چهره ی فرهنگی معاصر ایران ، نمایشگاهی از آثار او برگزار شد و به زنده یاد دکتر سيف الله وحیدنیا لقب "پدر خاطره نگاری ایران" داده شد

همسر و فرزندان او:
همسر دکتر وحیدنیا ، منیژه خرازی دختر محمدرضا خرازی است. بنا بر نوشته ی ماهرخ وحیدنیا فرزند گرامی و هنرمند دکتر وحیدنیا : "محمدرضا خرازی پدربزرگم فرزند عبدالحسین خان از رجال خیر و نیکونام بود . او دو دوره نماینده مجلس شورایملی و عضویت مجلس موسسان و سمت کارپردازی را به عهده داشت وی از تجار به نام و نایب رئیس اتاق بازرگانی و بنیانگذار شرکت ایران تکنو نیز بود همچنین در زمان وزارت گلشائیان نیابت انجمن شهر را بعهده داشت".
از دکتر وحیدنیا ، چهار فرزند (سه دختر و یک پسر) به یادگار مانده است. نام دختران او ، مهشید ومرجان و ماهرخ و نام پسر او مسیح است. ماهرخ وحیدنیا در تهران متولد شده است. تحصیلات ابتدايی را در مدرسه ایران و سویس و تحصیلات بالاتر را در هنرستان بهزاد به پایان برده و از این هنرستان با درجه ممتاز دیپلم فراغت از تحصیل در رشته گرافیک دریافت داشته است. آثار ماهرخ وحیدنیا در کتاب‌های شاهنامه، حافظ، داستان سیاوش، صائب، وحیددستگردی، مرگ ستارگان، در زیر تیغ، نورتون آنتولوژی چاپ شده است و مقاله‌هايی در زمینه تذهیب و مینیاتور در مجله کلک و دیگر جراید از وی منتشر گردیده است (برای آگاهی بیشتر ، نگاه کنید به تارنمای ماهرخ وحیدنیا).


آثار او:
بنا بر گزارش تارنمای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی آثار متعددی از دكتر سيف الله وحيدنيا باقی مانده است که از آن جمله می توان به آثار زیر اشاره کرد:
١ - تاریخ عباسی، یا روزنامه ملاجلال: مشتمل بر وقایع دربار شاه عباس صفوی، تألیف جلال الدین محمد منجم یزدی، به کوشش وحیدنیا، ١٣٦٦، تهران. این کتاب تاریخ صفویان را در سالهای ٩٠٧ تا ١١٤٨ قمری به صورت سال شمار بررسی می کند و اوضاع دربار و درباریان ایران را بیان می دارد.
٢ - خاطرات سردار فاخر حکمت، به کوشش وحیدنیا، ١٣٧٩، تهران. در این کتاب ، دكتر سيف الله وحيدنيا خاطرات سردار فاخر حکمت (از رجال عصر پهلوی) را گرد آورده است.
٣ - خاطرات و اسناد، تهیه و تنظیم وحیدنیا، ١٣٦٤، تهران. این کتاب مصور و مشتمل بر نوشته ها، خاطرات مستند تاریخی، اسناد، مدارک و عکسهای معتبر مربوط به تاریخ ایران در دو قرن ١٣ و ١٤ قمری است.
٤ - خاطرات و اسناد، مجموعه ای از خاطرات خاطره نویسان نخبه و عکسها و اسناد معتبر و منحصر، به کوشش وحیدنیا، ١٣٦٧، تهران.
۵ - خاطرات وحید، شامل گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران، ١٣٦٣، تهران.
٦ - در زیر تیغ، نوشته ی وحیدنیا، ١٣٧٨، تهران.
٧ - دیوان حسن وحید دستگردی، ١٣٧٦، تهران. در این کتاب ، دكتر سيف الله وحيدنيا اشعار عموی خود حسن وحید دستگردی را گرد آوری و تصحیح کرده است.
٨ - زندگی نامه مستوفی الممالک، مولف حمید نیری و وحیدنیا، ١٣٦٩، تهران. این کتاب ، زندگی حسن مستوفی الممالک از مردان سیاسی عصر قاجار را بررسی می کند.
٩ - سفرنامه ی بلوچستان علاءالملک، به کوشش وحیدنیا، ١٣٦٤، تهران. این سفرنامه نوشته ی محمود بن علی مشهور به علاءالملک است که در سالهای ١٢۵٨ تا ١٣٤٤ قمری می زیسته است.
١٠ - قرارها و قراردادهای دوران قاجاریه، به اهتمام وحیدنیا، ١٣٦٢، تهران. این کتاب ، بخشی از روابط خارجی ایران را در طول حکومت قاجار روشن می کند.
١١ - کارنامه ی لنجان، مختصری از تاریخ و اوضاع اجتماعی و اقتصادی شهرستان لنجان، نوشته ی وحیدنیا و محمدابراهیم نیکپور، ١٣۵٣، تهران.
١٢ - نظری تازه به عرفان و تصوف، نوشته ی عبدالله آزاده، تنظیم وحیدنیا، ١٣٦۵، تهران.
١٣ - یادداشتها و خاطرات سردار ظفر بختیاری، به کوشش وحیدنیا، ١٣٦٢، تهران. این کتاب ، مشتمل بر خاطرات و اسنادی از خسرو فرزند حسینقلی بختیاری مشهور به سردار ظفر است که از نقش آفرینان دوره قاجار بوده است.
١٤ -  انتشار "مجلة ی ماهانه وحيد" ،"مجلة ی وحيد هفتگي" و "نشرية ی خاطرات وحيد".
١۵ - دیگر کتاب های دکتر وحیدنیا ، "مرگ ستارگان" و "اسامی و القاب عجیب و غریب" است. مجموعه ی مقالات دکتر وحیدنیا در مورد "ناموران اصفهان" هم در دست چاپ و انتشار بود که متاسفانه اجل فرصت نداد و ناتمام ماند.

نوشتارهایی در باره ی او:
١ - سیمین ملک میر بهار، در فرهنگ نامه ی رجال سده اخیر می نویسد : "سیف الله وحیدنیا در ۱۳۰۵ش در اصغهان به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه، به فرانسه رفت و در رشته حقوق تجارت و بیمه ادامه تحصیل داد. در بازگشت به تهران، دیپلم عالی جرم شناسی و روزنامه نگاری از دانشگاه تهران گرفت و سپس به کارهای مطبوعاتی پرداخت. از ۱۳۴۲ش، مجله وحید را منتشر کرد. وی در کنار کارهای مطبوعاتی، به خدمات اداری نیز اشتغال داشت و در استخدام بیمه ایران بود. وی در دانشگاه تهران نیز تدریس می کرد و مدتی هم رییس انجمن مطبوعات نوین ایران بود. در دوره های ۲۱، ۲۲ و ۲۳ مجلس شورای ملی از حوزه لنجان به نمایندگی برگزیده شد".
٢ - کورش نوروزمرادی مدیر اجرایی فصلنامه پیام بهارستان می نویسد : "چهارشنبه ی نهم دی‌ماه هشتاد و هشت دکتر سیف‌الله وحیدنیا دار فانی را وداع گفت. او که بیش از نیم قرن از عمر هشتاد و سه ساله‌اش را وقف فرهنگ و ادب و تاریخ و متون قدیمی کرده بود، به هنگام پالایش خون به طور ناگهانی با دنیا وداع گفت. وحیدنیا که در اصفهان زاده شد یکی از چند شخصیت مهم و برجسته خانواده وحید دستگردی است... عموی دکتر سیف‌الله وحیدنیا  حسن وحید دستگردی بیشترین تأثیر را در کشاندن او به عرصة روزنامه‌نگاری و مجله‌نویسی داشت.حسن وحید دستگردی که پایه‌گذار مجله ی وزین و با سابقه ارمغان بود، سال‌ها پیش از آن سردبیر تعدادی از نشریات اصفهان از جمله روزنامه ی مفتش ایران (١٢٨٨ خ)، زاینده رود (١٢٨٧ خ)، درفش کاویان و نویسنده چند نشریه ی دیگر بود. همو بود که با آثارش در دکتر وحیدنیا برای تأسیس مجلات وحید و خاطرات وحید انگیزه ایجاد کرد. دکتر وحیدنیا پیش از آنکه یک روزنامه‌نگار باشد نسخه‌شناس و سند گزین خوبی بود. تاریخ را به صورت کلاسیک نخوانده بود اما مطالب تاریخی نابی را در مجلات وحید، و خاطرات وحید و آثار کتاب‌های خود بر جای گذاشت. او همانطوری که در نمره ی چهارم فصلنامه پیام بهارستان اشاره می‌کند تحصیلات متوسطه را در مدرسه صارمیه اصفهان سپری می‌کند و به جز مرحوم وحید دستگردی از دو استاد خود در همین مدرسه نیز تأثیر می‌گیرد. یکی از آن‌ها دو استاد مرحوم محمد صدر هاشمی صاحب اثر ماندگار تاریخ جراید و مجلات ایران و دیگری اسدالله ایزدگشسب مدیر روزنامه عنقا است. وحیدنیا در سال‌های جوانی و پیش از راه یافتن به دانشکده حقوق دانشگاه تهران با روزنامه‌ های چهلستون، اصفهان، ستاره اصفهان، زاینده رود، کیوان و عرفان همکاری داشت. او در مقطع فوق لیسانس علاوه بر رشته حقوق، روزنامه‌نگاری و علوم اداری، خواند. دکترای بازرگانی را از پاریس گرفت و این فرصت خوبی برای او بود تا با آثار ایرانی در کتابخانه ملی فرانسه آشنا شود و پس از فارغ‌التحصیلی و بازگشت به ایران نیز دست از آن کتابخانه برنداشت. اما در میان آن همه آثار، همچنان مجله ارمغان که نزدیک به شصت سال (١٣۵٧-١٢٩٨) در ایران توسط عمو و عموزاده‌هایش اداره می‌شد، بر او اثر گذاشت... دکتر وحیدنیا تا چند روز پیش از مرگش نیز دست از نوشتن برنداشت. سبک نگارش خاصی داشت، باقلمی ساده و همه فهم می‌نوشت. در مورد اسناد و پاره‌های تاریخی که می‌یافت جامع و مانع می‌نگاشت. آثارش طوری بود که اگر کسی صفحات اولش را می‌خواند تا پایان آن را دنبال می‌کرد. وحیدنیا همانطوری که در شعر و ادبیات بی ‌ادعا بود در نسخه پژوهی نیز ادعایی نداشت؛ با این حال وی با تصحیح برخی از متون تاریخی دورة قاجار ثابت کرد گام‌های محکم و اثرگذاری در تصحیح متون برداشته است. او با انتشار مجله وحید (١٣٦٠-١٣٤٢) به صورت دوهفتگی و ماهانه، در ١٦٨ شماره و مجله خاطرات وحید (١٣۵٤-١٣۵٠) در چهل شماره، بخشی از اسناد مهم تاریخ معاصر را منتشر نمود. بنابراین مجله او در کنار مجله بررسی های تاریخی، دو مجله مهم قدیمی هستند که به انتشار نامه‌ های تاریخی، خاطرات مستند و عکس‌های منحصر به فرد و اسناد خام همت گمارده است. اضافه بر آن از جمله فعالیت‌های فرهنگی دکتر وحیدنیا عضویت در شورای عالی کتابخانه مجلس بود. او بیش از ده سال همراه با استاد عبدالحسین حائری، علی اصغر حکمت، دکتر علی اصغر مهدوی، مهندس جواد فروغی، دکتر حسین خطیبی این مسئولیت را بر عهده داشت... بخشی از آثار موزه‌ای مجلس نیز با کوشش او فراهم شد، گویا کلیه تابلوهای استاد آشتیانی (شاگرد کمال‌الملک) با وساطت او خریداری و به موزه مجلس واگذار شد... وحیدنیا یک ماه پیش از فوت‌ به دعوت دکتر رسول جعفریان پس از سال‌ها به کتابخانه مجلس آمد و گفتگویی بین ایشان و جمعی از اهالی کتاب و متون قدیمی انجام شد. از دکتر وحیدنیا جز چهار فرزندش (سه دختر و یک پسر) کتابخانه‌ای نفیس و غنی و نیز موزه‌ای از آثار برجسته هنرمندان ایرانی به یادگار مانده که حاصل نیم قرن تلاش او در فرهنگ و تاریخ ایران است. امید است فرزندانش با ایجاد کتابخانه‌ای به نام او، یادش را در میان نسل آینده زنده نگه‌دارند؛ هرچند که آثار ارزشمندش نیز به تنهایی از عهده این مهم بر می‌آید".
٣ - ماهرخ وحیدنیا فرزند گرامی و هنرمند دکتر سیف‌الله وحیدنیا می نویسد : "دکتر وحیدنیا پدرم سه دوره نماینده مجلس شورای ملی و سمت منشی را به عهده داشت او مدیر و سردبیر مجله وزین خاطرات وحید و خاطرات و اسناد بود. تحصیلات ایشان در رشته دکترای حقوق تجارت و همچنین دانشنامه دوره عالی بیمه بود ایشان طرح بیمه شخص ثالث را به تصویب مجلس رساند . وی به زبان های فرانسه . انگلیسی و عربی تسلط کامل داشت . وی شاعر و نویسنده ، ادیب ، مورخ و پژوهشگر کم نظیر ، روزنامه نویس توانا ، نسخه شناس ، سند شناس و عتیقه شناس بی همتا واز همه مهمتر انسانی والا و فرهیخته بود.دکتر وحیدنیا را میتوان از موثرترین افراد در خاطره نویسی ایران قلمداد کرد از این رو شاید بتوان او را پدر خاطره نگاری ایران لقب داد .از ایشان آثار بسیاری در زمینه های تاریخی ، ادبی و فرهنگی بجای مانده است".
٤ - گزارشگر تارنمای سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران می نویسد : "دكتر وحيدنيا در سال ١٣٤٢ مجله ادبي و تاريخي وحيد را بنياد نهاد و تا سال ١٣۵٨ به انتشار آن ادامه داد. تأسيس «سازمان انتشارات وحيد»، «چاپخانه وحيد» و «انجمن ادبي وحيد» از ديگر فعاليت‌هاي فرهنگي او بود. علاوه بر اينها او به تأسيس «سازمان بين‌المللي كتاب»، «آژانس بين‌المللي ايران»،« انجمن دوستداران كتاب و مطالعه» و «انجمن پاسداران زبان فارسي» نيز اقدام نمود. او به مدت ١٢ سال عضو شوراي عالي كتابخانه مجلس بود.
سیف الله وحیدنیا از جمله حاميان نسخه‌هاي خطي و سندهاي تاريخي بود. اين مجموعه شامل كتاب‌ هاي متعدد تاريخي و خاطرات است كه به‌همت انتشارات وحيد، چاپ و منتشر شده‌است. كتاب‌هائي چند با موضوع ادبيات كهن فرانسه و شماره‌هاي مختلف مجله‌ي هفتگي و ماهانه‌ي وحيد نيز، جزئي از اين مجموعه‌ي باارزش است. اين مجموعه‌ي اهدائي شامل ٣١٣ عنوان كتاب و ١٨٦ جلد مجله است.
در ارديبهشت سال ١٣٩٠ مجموعه‌اي از كتاب‌هاي شخصي دكتر وحيدنيا به‌وسيله‌ي منيژه خرازي همسر او و مهشيد وحيدنيا دختر او ، به سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران اهدا شد كه بخشي از آنها در نمايشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران مورد بازديد عموم قرار گرفت".

دكتر سيف الله وحيدنيا در اواخر عمر


پایان او:
زنده یاد دكتر سيف الله وحيدنيا، در نهم دي ماه سال ١٣٨٨، ديده از جهان فرو بست و در قطعه‏ی ناموران در بهشت زهرا ی تهران دفن شد.

یادداشت انتهایی
در زمینه ی "انجمن ادبی وحید" که برخی نویسندگان به آن اشاره کرده اند ، باید گفت که این انجمن در حقیقت، یک انجمن ادبی، فرهنگی، علمی و اجتماعی بود که معمولا بعد از ظهرهای یکشنبه ی هر هفته ، در منزل مسکونی یا اقامتگاه_ زنده یاد دكتر سيف الله وحيدنيا واقع در کوچه ی جنب سینما نیاگارای تهران_ آن زمان، تشکیل می شد و در آن بسیاری افراد و منجمله همین نگارنده شرکت می کردند. در جلسات این نشست های دوستانه، سرایندگان ، ادیبان و نویسندگانی مانند علامه محیط طباطبایی، نصرالله فلسفی، سیمین بهبهانی، دکتر سید جعفر سجادی، دکتر مظاهر مصفا ، دکتر سادات ناصری ، دکترعبدالرفیع حقیقت و... حضور می یافتند و گاهی یکی دو اثر و یا سروده ی خود را عرضه می کردند تا مورد نقد و بحث و تفسیر واقع شود. این آثار و سروده ها ، در یک هفته و یا چند ماه بعد در یکی از نشریات وحید چاپ و منتشر می شد.

روح و روانش شاد و یادش گرامی باد

دکتر منوچهر سعادت نوری
منابع و مآخذ
نخستین تصویر دکتر وحیدنیا در بالای این نوشتار : برگرفته از تارنمای ماهرخ وحیدنیا
سایر تصاویر دکتر وحیدنیا : بسیاری از تارنماها
دکتر وحیدنیا پدرم  و محمدرضا خرازی پدربزرگم ، نوشتاری از ماهرخ وحیدنیا : تارنمای ماهرخ وحیدنیا
دكتر سيف الله وحيدنيا، نوشتاری از سیمین ملک میر بهار: تارنمای دانشنامه
آثار دكتر سيف الله وحيدنيا : تارنمای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
دكتر سيف الله وحيدنيا، نوشتاری از کورش نوروز مرادی: تارنمای کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس
دکتر سیف الله وحیدنیا مردی که نیم قرن به تاریخ و فرهنگ ایران خدمت کرد : تارنمای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
درگذشت دكتر سيف الله وحيدنيا : تارنمای  سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران

بخش های پیشین یاد نامه ها : ١ - یادنامه ی ایرج افشار ٢- یاد نامه ی دکترمهدی حمیدی شیرازی ٣ - یاد نامه ی جلال الدین همایی ٤ - یاد نامه ی فريدون توللی ۵ - یاد نامه ی محمد مختاری ٦ - یاد نامه ی رهی معیری - ٧ - یاد نامه ی نصرت رحمانی


۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

ایرانیان : درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ٤ - سرزمین های ایرانی نشین هندوستان



در بخش های نخست ، دوم  و سوم ، ضمن آگاهی از موقعیت جغرافیایی "سرزمین نیاکان آریایی" ، به پاره ای از نشانه های فرهنگی ، هنری و بویژه موسیقی ایرانی در برخی نقاط  این سرزمین اشاره شد. در این بخش و بخش بعدی ، این نشانه ها  را در مهمترین سرزمین های ایرانی نشین هندوستان یعنی "بمبئی" ، "حیدر آباد" و "پونه"   پیگیری می کنیم:
بمبئی ایالتی در هند در جزیره ای از بحر عمان ساحل غربی هند و وسعت آن ٤٩٦ هزارکیلومتر مربع است. مرکز آن شهر بمبیی و شهرهای عمده ٔ آن احمدآباد ، پونه و ناگپور است (از فرهنگ فارسی معین ) - نام قدیم بمبئی «تهانه» است (یادداشت مرحوم دهخدا) : لغت نامه دهخدا
تهانه : مأخوذ از هندی ، قلعه ٔ کوچک و توقفگاه عمده ٔ یک ناحیه است (ناظم الاطباء) : لغت نامه دهخدا
بمبئی بندری در هند، مرکز صنعت نساجی ، ساخت اتومبیل ، هواپیماسازی ، مصنوعات مکانیکی ، استخراج آهن ، آهن کاری و صنایع شیمیائی است (از فرهنگ فارسی معین ) : لغت نامه دهخدا
اشاره ای به "بمپور" : بَمپور یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان ایران، در منطقه مکران است.
اشاره ای به "بم" : اطلاعات ساکنان نخستین "بم" بدرستی شناخته نیست اما از روی سکونت گاههای دسته جمعی بویژه ایجاد برج و بارو های مستحکم در اطراف آنها، می‌توان حدس زد که این شیوه ، یک فرهنگ آریائی باشد (زیرا بومیان ایران چنین استحکاماتی را لازم نمی دانستند) و با توجه به سکونت مداوم مردم در ارگ بم از هزاره های گذشته تا ١۵٠ سال پیش می توان حدس زد مردم کنونی "بم" از نژاد آریایی نسبتا اصیل باشند. تیره‌ای آریائی نژاد که بر بم تاختند با بومیان مقاوم روبرو شدند و چون بر آنان پیروز گشتند بساختن برج و بارو و استحکامات پرداختند.
ارتباط بنپور و بَمپور  و بمبئی : "بنپور" همان "بمپور" امروزی است که قدیم "بن فهل" هم نوشته‌اند و هم‌ریشه است با "بم" و "بمبئی" : دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی
شهر بمبئی بزرگترین بندر هند در ساحل غربی این کشور است. این شهر در واقع مرکز بانکداری، تجارت، مبادلات مالی، بازرگانی و صنعت کشتی‌سازی هند به شمار می‌رود. تمرکز امور اقتصادی و تجاری در بمبئی پس از استقلال هند نیز ادامه یافته و بعنوان شاهراه ارتباطی هند با ایران و جهان عرب اهمیت راهبردی خود را حفظ کرده ‌است. بندر بمبئی، بزرگترین مرکز تولید پارچه‌های پنبه‌ای و فیلم‌های سینمائی شبه قاره هند است و از این رو به «بالیود» نیز شهرت دارد.
آثار تاریخی و اماکن برجای مانده از ایرانیان در بمبئی
١ - خسروباغ : یکی از محله‌های ویژه پارسیان هند است. به غیر اعضای جامعه پارسیان هند اجازه ورود به این مکان همچون سایر اماکن پارسیان داده نمی‌شود.
٢ - مغول مسجد : مسجد ایرانیان که به مغول مسجد مشهور است به‌وسیله شخصی بنام مرحوم حاج محمد شیرازی بیش از ۱۵۰ سال قبل بنا شده‌است. وی که از تجار ایرانی مقیم بمبئی بوده‌است، این مسجد را در محل امام باره رود نزدیک محله مسلمان نشین بندی بازار بنا نموده‌است. این مسجد یکی از مهمترین مراکز تشیع در بمبئی و حتی در هند محسوب می‌گردد. طبق وقف‌نامه موجود، متولیان این مسجد را اعضای خانواده نمازی شیرازی تشکیل می‌دهند و در گذشته پیوسته پیش نماز این مسجد نیز فردی ایرانی بوده‌است. اما در حال حاضر اشخاصی از شهرها و ایالت‌های مختلف هند این وظیفه را بعهده دارند.
ایرانیان در بمبئی
ایرانیان مقیم بمبئی به دو دستهٔ ایرانیان مهاجر یا مقیم و دانشجویان مشغول به تحصیل در این منطقه تقسیم می‌شوند:
١- ایرانیان مهاجر : اغلب ایرانیان مهاجر که اکنون مقیم کشور هندوستان هستند از اهالی پیشین شهرستانهای یزد، تفت و روستاهای مجاور و برخی از شهرهای استان فارس یا جنوب ایران هستند. محل سکونت اکثر ایرانیان مهاجر شهرهای بمبئی و پونه می‌باشد این عده در ۹۰ سال گذشته به مرور اقدام به مهاحرت به هندوستان نموده‌اند.
براساس شواهد تاریخی ، موثرترین عامل مهاجرت ایرانیان به هند وقوع دو دوره خشکسالی در اوایل قرن اخیر در مناطق مرکزی ایران بوده‌است. در ابتدای مهاجرت، اکثر ایرانیان در مشاغلی همچون چای فروشی که یکی از تولیدات عمده هند می‌باشد و نیز در مشاغل دیگری چون اغذیه فروشی و قهوه خانه‌داری فعال بوده‌اند. این مشاغل بطور سنتی از پدران به فرزندان به ارث رسیده‌است. لازم به ذکر است در حال حاضر درصد تعدادی از ایرانیان مقیم دارای تحصیلات عالی در مقاطع دکتری، فوق لیسانس و لیسانس می‌باشند. ایرانیان مقیم بمبئی از مشکلاتی که گریبانگیر مهاجرین ایرانی در دیگر کشورهای جهان است نیز مصون نیستند. به‌عنوان نمونه می‌توان از فاصله‌ای که بین نسل دوم و سوم ایرانیان مهاجر با زبان و فرهنگ ایرانی ایجاد شده‌است نام برد. اگرچه ۹۰ سال از مهاجرت ایرانیان به هند می‌گذرد، اما آنها عمدتا علاقه مند به حفظ هویت ایرانی خود هستند و در این راستا خود را قویا به اخلاق و فرهنگ ایرانی پای بند می‌دانند. البته داشتن شناسنامه ایرانی و گذرنامه هندی تقاضای روادید آنها را برای سفر به ایران با مشکل مواجه کرده‌است.
دو تشکل ایرانیان در شهرهای بمبئی و پونه از گذشته فعالیت داشته‌اند. انجمن شیعیان اثنی عشری یزدیان مقیم (فتوت) در شهر بمبئی (تاسیس در سال ۱۹۲۸) و نیز انجمن شیعیان اثنی عشری یزدیان مقیم پونه (حمیت) که با در دست داشتن موقوفات به جا مانده محل مناسبی جهت فعالیتهای مذهبی و اجتماعی ایرانیان مهاجر بوده‌اند. بخش دیگری از مهاجرین ایرانی که در طی دهه‌های اخیر به هند و بویژه منطقه غرب هند مهاجرت کرده‌اند زرتشتیان می‌باشند. این گروه نیز تشکلی به نام انجمن زرتشتیان ایرانی برای خود سامان داده‌اند و دارای روابط نزدیکی با پارسیان هند می‌باشند.
٢ - دانشجویان ایرانی : تعداد کل دانشجویانی که در حال حاضر در بمبئی و پونه تحصیل می‌کنند بیش از ۳۵۰۰ نفر تخمین زده می‌شود که بیشتر آنان در پونه مشغول به تحصیل هستند. شهر پونه در ۱۵۰ کیلومتری شهر بمبئی از مراکز مهم علمی کشور هند محسوب می‌شود. به دلیل آب و هوای معتدل و مطلوب و همچنین سابقه ی حضور ایرانیان در پونه اکثر دانشجویان ایرانی جذب دانشگاه های این شهر می‌شوند.
زرتشتیان بمبئی هند
زرتشتیان ایرانی پس از یورش اعراب تازی ، از ایران به هند کوچ کردند و نزدیک به ١٢٠ هزار نفر در شهر بمبئی زندگی می کنند و از نظر رفتار و کردار نیک میان هندیان مشهور هستند
سلاح هاي پادشاهان ايران درموزه ی بمبئي
"اکنون در هند ، حدود پنجاه موزه معروف وجود دارد که از اين پنجاه موزه دست کم در بيست موزه آن آثار و اشياء متعلق به ايران را مي­توان يافت. موزه ی بمبئي که در عصر ملکه ويکتوريا تأسيس شده است، در نوع خود از غني ترين موزه­هاي جهان است و با سبک ساختماني شرقي و گنبدي شبيه تاج محل در جوار مرکز هنري جهانگير بنيانگزاري شده است. اين موزه از لحاظ گنجينه­هاي ايراني هم قابل بررسي و مطالعه است، زيرا علاوه بر کتابهاي خطي مصور، نقاشيها، ظروف کنده­کاري شده فلزي و منسوجات، مجموعه­اي از سلاح هاي ايراني را با خود دارد که در کمتر موزه­اي از موزه­هاي بزرگ جهان نظيرش را مي توان يافت. درباره ی اينکه چگونه و کي اين سلاح هاي معروف از ايران به هند آمده­اند، نمي­توان دقيقاً اظهارنظر کرد، اما آنچه مسلم است اينست که با ارتباط نزديکي که ميان سلاطين مغولي هند و پادشاهان دکن با صفويان وجود داشته است، آمدن اين سلاح ها در زمان صلح امکان فراوان دارد و شايد لشکرکشي نادر به هند نيز يکي از علل اين انتقال بوده باشد. در بخشی از اين موزه ، سپرهاي شاه عباس و شاه سليمان و نادر در کنار سپر شاه جهان خود نمائي مي­کند و شمشيرهاي اصيل چه يک تيغه معمولي و چه دو تيغه ذوالفقار و خنجرها و تبرزين هاي ساخت ايران با کنده کاري ها و تزئينات طلائي و جواهر نشان نيز در کنار سلاح هاي گوناگون هندي نگهداري مي­شود" : آثار ايران در موزه هاي هند ، سلاح هاي پادشاهان ايران درموزه بمبئي : دكتر مهدي غروي
چاپ کامل شاهنامه ی فردوسی در بمبئي
طبع دوره  کامل شاهنامه، نخستين بار در سال ١٨٢٩ ميلادي و توسط ترنر ماکان انجام شد. ماکان يک صاحب منصب نظامي انگليسي بود که در هند خدمت مي کرد. چاپ ماکان، در چهار مجلد، با حروف سربي و به خط نسخ انتشار يافت. پس از چاپ ماکان که نخستين چاپ کامل شاهنامه است، چاپ هاي ديگري از شاهنامه در هند منتشر شد. بعضي از بازرگانان ايراني به چاپ شاهنامه در هند اهتمام کردند. در سال ١٨٤٩ ميلادي، شاهنامه اي به خط نستعليق و به صورت مصوّر به اهتمام آقا محمد باقر صاحب تاجر شيرازي در بمبئي انتشار يافت. يک سال پس از آن، شاهنامه بسيار معروف خط اوليا سميع (محمّدابراهيم شيرازي مشهور به آقا) در همان شهر و در کارخانه  عبدالغفور به چاپ رسيد. چاپ اوليا سميع، مصوّر و به قطع رحلي بزرگ بود. طبق نوشته اي که داراي رقم (امضا) کاتب است «حسب الفرمايش ... عمده الاعاظم والاعيان ... آقا محمدباقر صاحب تاجر شيرازي به خط و دقت اقل خلق ا... محمد ابراهيم الشهير، آقا خلف مرحمت و غفران پناه ـ محمدحسين خان اوليا سميع شيرازي در بندر معموره  بمبئي و در کارخانه  استادالمطبعين والمترسمين عبدالغفور مشهور به دادوميان ابن محمّد عبدا... دهايلي» در جمادي الثانيه  ١٢٧٢ به انجام رسيده است... ملک الشعرا بهار بر اين چاپ يادداشت هايي را افزوده است. او در طول ۵٠ سال، مطالعاتي بر روي اين نسخه انجام داد و يادداشت هايي بر آن نوشت. اين يادداشت ها مطالبي سودمند را پيرامون مباحث واژگاني، دستوري، بلاغي و ادبي شاهنامه دراختيار مي گذارد. در چاپي که به کوشش علي ميرانصاري منتشر شد، يادداشت هاي بهار با شاهنامه چاپ بمبئي همراه شده است. پس از آن در سال ١٢٧٦، چاپ ديگري از شاهنامه  منتشر شد. در اين چاپ آمده است که « شاهنامه فرمايش آقاميرزا محمدباقربن حاجي ميرزا کوچک تاجر شيرازي به خط ميرزا محمدرضا بن آقاميرزا محمدحسين خوش نويس شيرازي در کارخانه  جناب ميرزاي مذکور مرسوم به مطبع محمد در بمبئي منتشر شد».
يکي از چاپ هاي معروف، چاپي است که به تصحيح آقاميرزا فرصهًْ الدّوله متخلّص به فرصت در سال ١٣١۵ در بمبئي منتشر شد. «آيينه  خورشيد يا شاهنامه» نيز از ديگر چاپ هاي شاهنامه در هند است. آخرين چاپ هند، توسط آموزنده هاي شيرمرد ايراني در سال ١٩٢٤ ميلادي در بمبئي و از روي چاپ اوليا سميع به چاپ رسيده است. شاهنامه در هند، حدود شانزده بار به چاپ رسيد. بيشتر اين چاپ ها با فرهنگ لغات همراه است و چاپ ترنر ماکان را اساس قرار داده است.
سمينار سه روزه ی شاهنامه در بمبئي
در ديماه ۱۳۸۹ موسسه شرق شناسي كاما با همكاري خانه فرهنگ ايران سمينار سه روزه ی شاهنامه را در محل موسسه شرق شناسي كاما در بمبئي برگزار كرد. در اين سمينار سه روزه مهماناني از كشورهاي ايران، روسيه، انگلستان، لهستان، آمريكا، تاجيكستان و... مقالات خود را در خصوص شاهنامه و فردوسي ارائه دادند.
"بمبئی" و "پونه" در قصیده ای از قاآنی شیرازی
قاآنی شیرازی (مهر ١١٨٧ - اردیبهشت ١٢٣٣ خورشیدی): از سرایندگان دربار فتحعلی‌شاه و محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار:
پیام ده‌ که ملک ‌گر گرفت ملک هری
عنان رخش نگیرد مگر به مُلک دکن
نه قندهار بماند به جای نه ‌کابل
نه بامیان نه لهاور نه غزنه نه پرون
ز صوبجات به گردون شود زفیر و نفیر
ز دیرجات به‌کیوان رود غریو غرن
نه ملک "پونه" بماند به جای نه سیلان
نه سومنات و نه ‌گجرات نه سرنگ و پتن
نه‌منگلوس و نه صدرس نه حجره نه دهلی
نه بنگلوس و نه مدرس نه تته نه ‌کوکن
نه رامپور و نه احمد نگر نه تانی سر
نه کانپور و نه ملتان نه دارویی نه فتن
همه بنادر هندوستان‌ کند ویران
چه "بمبئی" چه بنارس چه مجهلی چه و من ... : قاآنی
زرتشتیان هند در بمبئی و سایر شهر های هند
موسیقی ایرانی در بمبئی
گروهی از ایرانیان در بمبئی
رقص چند دختر ایرانی در دانشگاه "پونه" ی هند
رقص یک دختر ایرانی در "حیدر آباد" هند
یاد آوری
برخی دیگر از نشانه های تاریخی و فرهنگی ایران در"پونه"، "احمد آباد" و "حیدر آباد" هند، در بخش پنجم این نوشتارها، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
دکتر منوچهر سعا دت نوری
منابع و مآخذ
بمبئی : تارنمای لغت نامه دهخدا
"بمپور" و "بم" : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا
ارتباط بنپور و بَمپور  و بمبئی : نوشتاری از دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی نشریه ی فرهنگ و هنر " کلک" مهر و آبان ۱۳۷۳  - شماره   ۵۵  و ۵۶  (صفحات  ۶۴  تا ۷۰)
بمبئی : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا
آثار ايران در موزه هاي هند ، سلاح هاي پادشاهان ايران درموزه بمبئي - نوشتاری از دكتر مهدي غروي : تارنمای مدارک تاریخی ایران
چاپ کامل شاهنامه ی فردوسی در بمبئي : تارنمای موسسه فرهنگی و هنری خراسان 
سمينار سه روزه ی شاهنامه در بمبئي : تارنمای هندیران
"بمبئی" و "پونه" در قصیده ای از قاآنی شیرازی : تارنمای گنجور
زرتشتیان بمبئی هند  - زرتشتیان هند در بمبئی و سایر شهر های هند : تارنمای یوتیوب
موسیقی ایرانی در بمبئی - گروهی از ایرانیان در بمبئی : تارنمای یوتیوب
رقص دختر ایرانی در دانشگاه "پونه" و در "حیدر آباد" هند : تارنمای یوتیوب
ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی : بخش های نخست و  دوم و سوم - تارنمای ایرانیان

۱۳۹۲ خرداد ۱۸, شنبه

ایرانیان : درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی - بخش سوم



در بخش های نخست و  دوم ، ضمن آگاهی از موقعیت جغرافیایی "سرزمین نیاکان آریایی" ، به بعضی نشانه های فرهنگی ، هنری و موسیقی ایرانی در برخی نقاط  این سرزمین اشاره شد. در این بخش ، این نشانه ها  را در زنگبار پیگیری می کنیم:

١ - زنگبار ایران
زنگبار دهی از دهستان سهندآباد است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است (از فرهنگ جغرافیایی ایران) : لغت نامه دهخدا

زنگبار نام روستایی در استان اردبیل - شهرستان گرمی وبخش موران است که تاریخچه شکل گیری آن با توجه به نشانه های موجود به هزاز سال قبل از میلاد بر می گردد.

روستای زنگبار در ٢٠ کیلومتری شهرستان گرمی دربخش موران (اجارود شرقی) است و همانند مرکزدایره دربین روستاهای پرچین علیا - سیاوش - شلوه سفلی - یل دگرمانی - مهره و درویش گورنمز واقع شده است. روستای زنگبار در شمال شرقی شهرستان گرمی ، جنوب غربی دهستان آزادلو و شرق روستای زهرا و در ارتفاع ٦٠٠ متری از سطح دریای آزاد واقع شده است. این روستا در سرشماری سال ١٣٧۵ حدود ۵٢ خانوار جمعیت داشته است.
روستای زنگبار تحت مالکیت "یمن خانم" خواهر "نعمت بیگ" بود. نعمت بیگ در روستای تکله (یل دگرمانی) ساکن بوده و گویا "یمن خانم" قصد فروش زمین خود رامی نماید. اجدادان نسل فعلی با فروختن مقداری از اموال خویش ازجمله اسب وگاو وگوسفند اقدام به خرید شش دانگ حریم این روستای متروکه را می نمایند. پس زنگبارتنها اسم یک زمین که قبلا نام یک ده بوده و بکلی ویران گشته بود هست. دلایلی ازجمله وجود قبرستان در قسمت پایین ده کنار رودخانه تونقال نشان اززندگی مردمان دراین روستامی باشدکه  حتی یکی از ساکنین فعلی که هنگام آبادانی از روستای تکله به این روستا مهاجرت کرده ادعا دارد که قبر اجدادش در همین گورستانست. حال گویا این روستا همانند قرن های پیش یواش یواش آبادانی خویش را با مهاجرت به استان گیلان وشهرستان گرمی وشهرستان اردبیل وحتی به تهران ازدست می دهد.

وجه تسمیه ی روستای زنگبار به روایت نیاکان : ( محل استراحت کاروانیان تاجر که ازمرزایران به کشورهای اروپا جهت انجام معاملات تجاری مسافرت می کردند)
همانگونه که ازنامش معلوم است این روستا ازدونام متفاوت برگرفته است که بنام زنگ و بار. گویا معانی متعددی در فرهنگ دهخدا اشاره شده  که معانی ذیل  حاکی از آن است  البته نیاکان زنگبار را چنین تعریف می نمایند   بصدا درآوردن زنگ تاکاروان تجار جهت ادامه راه بارهای خویش راآماده نمایند ومسیر خود را ادامه دهند. ازجا لب ترین نعمت های خدادادی دراین روستا وجود سه تپه مشابه هم بنام اوچ تپه  میباشد درقسمت شرق این روستا که بلند تر از روستا میباشد محلی است بنام سنگر که گویا نگهبانان بار درآنجا سنگر می گرفتند

نوروزخوانی در روستای زنگبار : نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونه‌ای از آواز خوانی است که در گذشته   رواج داشته‌است. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی در روستای زنگبار جایگاه خویش را ازدست داده است  در نوروز خوانی افرادی که به آن‌ها نوروز خوان گفته می‌شود پیش از آغاز فصل بهار به صورت دوره‌گردی به روستاهای مختلف می‌روند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه می‌خوانند. این اشعار اکثرأ به زبان‌های فارسی و ترکی است . این اشعار بیشتر بصورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده می‌شود. نمونه این اشعار برای مدیر دبستان روستای زنگبار بشرح ذیل بود:
نوروز نو باز آمده - کارجهان ساز آمده - بلبل به پرواز آمده - عیدی بده تا من برم - بهر مدیر محترم

٢- زنگبار افریقا
نام تانزانیا واژه‌ای مرکب از تانگانیکا و زنگبار است. این دو کشور در سال ۱۹۶۴ یا یکدیگر متحد شده و جمهوری متحد تانزانیا را تشکیل دادند. مردم تانزانیا از لحاظ فرهنگی با ایرانی ها و عمانی ها خویشاوندی دارند. وجود تعداد زیادی از کلمات فارسی همچون شاه و کاکا در زبان سواحیلی که یکی از زبانهای رسمی این کشور می‌باشد، نشان دهنده عمق روابط دو فرهنگ است. در خلال سال‌های پایانی قرن سوم هجری تا اوایل قرن چهارم، گروه ‌هایی از خانواده‌های شیرازی به زنگبار مهاجرت کردند. هنوز هم پس از گذشت قرن‌ها در زنگبار، اصل و نسب شیرازی نوعی نجیب زادگی محسوب می‌شود. آیین نوروز امروزه در زنگبار برگزار می‌شود. زبان‌ها انگلیسی و سواحیلی زبان‌های رسمی این کشور هستند. از آثار ایرانی در تانزانیا می‌توان به  چاه آب افشاری و مسجد جزیره دلفین اشاره نمود. همچنین دو توپ غنیمت گرفته شده در نبرد هرمز (شاه عباس اول) نیز در برابر خانه ی عجایب تانزانیا نگهداری می‌شود
جشن نوروز در زنگبار «نوروزی» نامیده می‌شود و هنوز جشنی شناخته شده است. زَنگِبار نام یکی از جزایر مهم تانزانیا و پایتخت منطقه نیمه‌خودمختار زنگبار است این سرزمین در سال ۱۹۶۳ با تانگانیکا متحد شد و دولت جدیدی بنام جمهوری فدرال تانزانیا را تأسیس کرد.
«زنگ» واژهٔ فارسی است به معنی تیره‌رنگ، قهوه‌ای و سیاه، «بار» به معنی ساحل، کناره و کرانه (مثل: جویبار، رودبار، ارسباران ...) و در مجموع «زنگبار» یعنی «ساحل سیاهان» و یا «سرزمین سیاهان». اعراب این کلمه را زنجبار تلفظ می‌کنند...ایرانی‌ها از دوره هخامنشی با این منطقه دادوستد تجاری داشته‌اند.

فرهنگ و تمدن سواحیلی : از مگادیشو تا سفالا و کیپ دلگادو موزامبیک ٣٦ شهر ساحلی و جزیره ای وجود دارد که مردمان ان دارای اداب ، رسوم ، فرهنگ ، مذهب و زبان مشترکی هستند که به ان فرهنگ و تمدن سواحیلی می گویند. این فرهنگ و تمدن به داخل قاره افریقا نیز نفوذ پیدا کرده و منطقه شرق افریقا را در برمی گیرد. بعدها بویژه در دوره بعد از اسلام مهاجران زیادی از شیراز، شوشتر و سیراف به زنگبار کوچیدند و در آن‌جا ساکن شدند. رهبر شیرازیهای کوچنده، حاکم ایالت شیراز علی بن سلطان حسن نام داشت. او در سال ۹۵۶، در زمان حکومت آل بویه، با پسرانش علی، محمد، باشت، سلیمان، حسین و داوود و حدود ۷۰۰ نفر از یارانش با چندین کشتی راهی آفریقا گردیدند و در زنگبار ساکن شدند. این گروه که بعدها به شیرازی معروف شدند و بعدها در قرن ١٩ به همراه اعراب و بلوش ها(بلوچ های) عمانی تاثیر زیادی در شکل‌گیری مدنییت و بازرگانی در زنگبار داشتند. شیرازی‌ها این سرزمین جدید را زنگی بار نامیدند که بعدها به زنگبار تغییر یافت. از زمان هخامنشیان میان ایران و ساحل شرق آفریقاحبشه و زنگبار ارتباطاتی بود و در دروه ساسانی بیشتر هم شد داستان معروف شهریار ابن هرمز از یک شاهزاده کیلوا که اسیر ایرانیان شده است معروف است.(بی بی سی آفریکا) ولی ایرانی شدن زنگبار را بیشتر به دوره ی آل بویه نسبت می دهند. گفته شده که یکی از پسران سلطان دیلمی در پی اختلافی خانوادگی با ٧ کشتی به کنیا مهاجرت کرد و به تدریج این خاندان توانستند امپراتوری کیلوا را ایجاد کنندکه تا موزامبیک و بیرا ادامه داشت. آورده اندچون مادر علی بن حسین شاهزاده ی دیلمی حبشی و سیاه پوست بود برادرش وی را مسخره می کرد و او مجبور به ترک ایران شد مقصد او هند بود اما از ساحل حبشه سر درآورد. به گفته ی گراپف و سی ولتن ٢٠ درصد واژگان زبان سواحیلی فارسی شد و سواحیلی یکی از با نفوذ ترین زبانهای آفریقایی است . به گفته ی اسکار یومان خود سواحیلی ها به زبانشان شیرازی می گویند.به گفته ی وان دردکن امروزه مردم سواحیلی لقب شیرازی دارند و این نام سواحیلی را که اعراب رویشان گذاشته اند به کار نمی برند. ورود شيرازي‌ها به جزاير شرق آفريقا و تشكيل "امپراطوري زنج" یکی از سازمان‌يافته‌ترين مهاجرت بيگانگان درسواحل شرق آفريقا و زنگبار است كه در بافت فرهنگي و اجتماعي مردم اين مناطق دگرگوني‌هاي عميقي پديد آورد و منجر به پيدايش "زبان سواحيلي" و نژاد موسوم به "افروشيرازي" گرديد.
در اواخر قرن پانزدهم میلادی «فضیل بن سلیمان» به حکومت می‌رسد و هم‌زمان «واسکودوگاما» پس از اقامت در موزامبیک و کسب اطلاعاتی نسبت به شیوه حکومت ایرانیان در سال ۱۵۰۲ میلادی در شهر «کیلوا» پایتخت امپراطوری زنج لنگر انداخته و با توپ و سایر سلاح‌های جنگی که به همراه داشت سلطان فضیل را خراج‌گزار پادشاهی پرتقال کرد و شیرازی‌ها سالیانه مبلغ یک هزار لیره به وی پرداخت می‌کردند و پرچم امپراطوری پرتقال بر فراز کاخ حکومتی کیلوا برافراشته شد.انگلیسی ها در قرن ١٩ با کمک امام مسقط پرتقالی ها را در ممباسا شکست داد و در نهایت انگلیسی ها به طور رسمی زنگبار را مستعمره ی خود ساختند: دانشنامهٔ آزاد ویکی ‌پدیا

زنگبار یکی ازبزرگترین مراکز کشت میخک و قرنفل در جهان است و دیگر محصولات آن نارگیل ، فلفل و برنج و عاج می باشد. مجاورت زنگبار بر ساحل شرقی افریقا در تاریخ این کشور اثری فراوان باقی گذاشته است . این کشور از دوران کهن با ایران و هند و نواحی اطراف خلیج فارس و بحر احمر ارتباط داشت و در اوایل دوره ٔ اسلامی سواحل شرقی افریقا مخصوصاً زنگبار مورد توجه دول مختلف قرار گرفت . درسال ١٥٥٣ میلادی پرتقالیها زنگبار را تصرف کرده و آنرا پایگاه تجاوزهای خود بطرف شرق قرار دادند. در سال ١٦٩٨ میلادی پادشاه عمان بر پرتقالیها غلبه کرد و زنگبار را به تصرف خویش درآورد و زنگبار مرکز تجارت طلا و عاج و بردگان افریقائی گردید. در حدود سال ١٨٦٥ زنگبار از عمان جدا شد و در سال ١٨٩٠ فرانسه و آلمان موافقت کردند که زنگبار تحت الحمایه ٔ بریتانیای کبیر شود.در سال ١٩٦٣ استقلال یافت و در ١٦ دسامبر همان سال به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. (از لاروس ) (از فرهنگ فارسی معین ) (از دایرة المعارف فارسی ) : لغت نامه دهخدا

در طول یکصد و پنجاه سال اخیر ایرانیان همواره در جزیره زنگبار حضور داشته و با اختلاط با بومیان محلی به راحتی در کنار آن‌ها زندگی می‌کردند و این روند تا ۱۹۷۰ میلادی ادامه داشت که در این سال به بهانه بروز برخی نا آرامی‌ها ساکنان ایرانی تبار از زنگبار بیرون رانده شده و اموال آن‌ها ضبط گردید. دولت وقت ایران با اعتراض به تضییقات انجام شده بر علیه ایرانی‌ها به دولت کمونیستی تانزانیا اعتراض کرده که دولت تانزانیا و دولت انقلابی زنگبار این اقدام را دخالت در امور خود تلقی کردند و عنوان داشتند که این افراد جزء اتباع تانزانیا به‌شمار می‌آیند و می‌بایست بر اساس مقررات این کشور عمل نمایند. در همین راستا چهار تن از نوادگان دختری سید حسین شوشتری توسط نیروهای امنیتی به اجبار در جشن عمومی به عقد برخی از اعضاء شورای انقلابی زنگبار در آمدند و به‌تدریج اقلیت ایرانی ساکن تانزانیا این کشور را به مقصد ایران‌، امارات متحده عربی و بحرین ترک نمودند.
در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی با تثبیت اوضاع سیاسی جزیره زنگبار بخشی از ایرانیان به‌تدریج به زنگبار بازگشتند و وارد اجتماع شدند. امروزه در شهرهای مختلف تانزانیا تعدادی از خانوارهای ایرانی‌الاصل زند گی می‌نمایند که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند:
١- ایرانیانی که در نیم قرن اخیر ساکن تانزانیا شده‌اند و به امور بازرگانی مشغول می‌باشند و عمدتا در شهر دارالسلام اقامت دارند و برخی از نوادگان خاندان شوشتری در میان آن‌ها می‌باشند.
۲- ایرانیان بلوچ تبار: در نقاط مختلف تانزانیا صدها خانواده بلوچی‌الاصل زندگی می‌کنند که پدران آن‌ها از بخش ‌های مختلف سیستان و بلوچستان از جمله شهرهای سرباز به این کشور مهاجرت کرده و در شهر های "ایرنگا ،تانگا و رجیو" در تانزانیا به کشاورزی و تجارت مشغول می‌باشند و اغلب با ساکنان بومی ازدواج کرده و نسلی دو رگه را به‌وجود آورده‌اند. ایرانیان بلوچ‌تبار در حال حاضر نیز در سراسر تانزانیا به‌صورت پراکنده به زندگی و تجارت مشغول می‌باشند و دارای نفوذ سیاسی و اقتصادی می‌باشند.
۳- ایرانیان شیرازی‌تبار‌: در زنگبار و دیگر مراکز تجمع قدیمی شیرازی‌ها افرادی وجود دارند که اگر چه سیاه چرده و تانزانیا‌یی‌تبار می‌باشند اما پیشینه‌ي خانوادگی خود را به خاندان شیرازی‌ها نسبت می‌دهند که برخی از آن‌ها در سالیان دور از طریق دریا به همراه پدران خود به جزایر شرق آفریقا پای گذارده و در آن کشورها اقامت گزیده‌اند.

آثار تاریخی و اماکن برجای مانده از ایرانیان در جزیره زنگبار
۱- حمام کیدیچی‌: در حومه شهر زنگبار قرار دارد و در اطراف آن منطقه گردشگری و مزرعه گیاهان بومی وجود دارد که مورد بازدید و توجه گردشگران خارجی  است.

٢ - در منطقه باستانی شهر زنگبار نیز حمام دیگری بنام «حمامنی‌» یا حمام فارس‌ها وجود دارد که توسط دولت زنگبار به‌عنوان اثر ملی ثبت شده است. این حمام در سال‌های ۱۸۷۰ تا ۱۸۸۱ مورد استفاده عمومی قرار داشته است.
٣- مسجد کیزیم‌کازی: این مسجد قدیمی‌ترین مسجد موجود در زنگبار می‌باشد که در سال ١١٨٤ هجری قمری به دستور یکی ازسلاطین شیرازی تبار به‌نام شیخ ابوموسی الحسن بن محمد احداث شده است و بر کاشی ‌کاری ‌های موجود نام مسجد فاطمه الزهراء حک شده است‌. کتبیه موجود در این مسجد به خط کوفی بوده و امروزه به عنوان مسجدی محلی مورد استفاده نمازگزاران بومی قرار دارد و در حاشیه مسجد قبرستانی قدیمی وجود دارد که از لحاظ باستان‌شناسی دارای اهمیت تاریخی می‌باشد.
٤- آثار موجود در شهر باگامایو و کیلوا: در این شهرهای تاریخی که حدود پانصد سال محل استقرار امپراطوری شیرازی‌ها بوده است ابنیه‌ها و مساجد و عمارت‌های متعددی از حکومت شیرازی‌ها وجود دارد که امروزه به مخروبه تبديل شده‌اند. در شهر باستانی باگامایو مقبره‌ای وجود دارد که آفریقایی‌ها معتقدند که متعلق به خانمی دارای فضیلت بوده است و مردم با مراجعه به آن و ریختن صدقه و روشن کردن شمع‌، حاجات خود را مطالبه می‌کنند.

از میان بناهای تاریخی حمام موسوم به «حمامنی» (به معنای محل حمام در زبان سواحیلی) که در مرکز اصلی شهر سنگی زنگبار قرار دارد و در سال ١٩٧٩میلادی توسط وزارت فرهنگ دولت زنگبار به عنوان اثر تاریخی، ثبت، بازسازی و در معرض دید گردش‌گران خارجی قرار گرفته است. این بنای تاریخی در حدود سال ١٩٢٠ میلادی توسط معمار یا تاجری ایرانی به‌نام «حاج غلام‌حسین بنا» و با هزینه «سلطان برغاش» حاکم وقت زنگبار با کارکرد عمومی در اختیار مردم زنگبار قرار داده شده است و به مرور زمان شامل قانون وقف در این کشور شد. بررسی اولیه نشان می‌دهد که حاجی غلام‌حسین از تجار با سابقه ایرانی بوده است که با توجه به حضور برخی از نظامیان و شاه‌زادگان ایرانی در جزیره زنگبار با سفر به زنگبار و آوردن معماران ایرانی نقش بسزایی در برپایی حمام‌های ایرانی داشته است و نام وی نیز بر روی کتیبه موجود بر سردر این حمام ثبت شده است. ساختار این حمام‌های ساخته شده به صورت مشابه و یکسان بوده است و از برخی از این حمام‌ها به صورت خصوصی برای خاندان سلطنتی عمان که زنگبار را پایتخت سلطنت خود انتخاب کرده بودند، استفاده می‌شده و یکی از این حمام‌ها در منطقه حکومتی  موسوم به «فروزانی» در مجاورت کاخ سلطان زنگبار و مقر کنونی حزب حاکم این کشور قرار دارد.
مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که فرهنگ استفاده از حمام با توجه به حضور ایرانیان در میان مردم زنگبار رونق پیدا کرده است و در حافظه شفاهی مردم و سالمندان زنگباری از این حمام‌ها برای استحمام در مناسبت‌های مهم هم‌چون عید نوروز، جشن‌های عروسی و مسابقات ورزشی استفاده می‌شده است و حتا در ساعاتی خاص به بانوان اختصاص داشته است.
بنا بر اسناد موجود حمام سلطنتی «فروزانی» به شاه‌زاده ایرانی «شهرزاد»، دختربزرگ «محمدشاه قاجار» تعلق داشته است که حدود ١٧٠ سال پیش به عقد سلطان زنگبار، «سعید بن‌سلطان» درآمده بود و برای چندین سال در این جزیره اقامت داشته است.
دیگر حمام ایرانی در حومه جزیره زنگبار در منطقه «کیدچی» قرار دارد که به «حمام کیدچی» مشهور است. این حمام دارای معماری ایرانی و منقش به اشعار حک شده به زبان فارسی مثلن اشعار «سعدی» است. حمام کیدیچی که در ١٠ کیلومتری شهر زنگبار قرار دارد، شباهت زیادی به حمام‌های ایرانی قرون یازده و دوازده هجری قمری دارد و هم‌چون حمام «گنجعلی خان» کرمان، دارای چند خزینه است.
با توجه به حضور تاریخی ایرانیان و شیعان در جزایر شرق آفریقا متاسفانه با حضور استعمار انگلیس و دیگر کشورهای استعمارگر غربی در تاریخ سیاسی زنگبار و تحت‌الحمایه قرار داشتن این کشور تا ١٩٦٤ میلادی و از طرف دیگر حضور اعراب، دست پنهانی برای تخریب و محو آثار تمدن ایرانیان در مناطق مختلف جزایر شرق آفریقا به چشم می‌خورد که با این وجود هنوز مساجد، قبرستان‌ها، و حسینیه‌های متعلق یه شیعیان در سراسر این کشورها به چشم می‌خورد و تاریخ و فرهنگ ایران را بدون متولی به رخ گردش گ‌ران و محققان می‌کشاند. بخشی مهمی از اماکن و بناهای متعلق به شیعیان و ایرانیان در سال‌های ٦٠ میلادی به بهانه عقاید حکام وقت زنگبار و روحیه انقلابی آنان تخریب شد.
در تاریخ شفاهی مردم و سالمندان زنگباری از سرداری ایرانی به‌نام «خان» یا «کلبعلی خان» نام برده می‌شود که در ثبیت مذهب تشیع در زنگبار امروزی سهم بسزایی داشته است. وی که از سپاهیان ایران بوده است بعد از حضور در ارتش عمان با خاندان سلطان وقت عمان به زنگبار نقل پایتخت می‌کند و به عنوان سپه‌سالار سلاطین عمانی به خدمت مشغول می‌شود و با حفر چندین چاه آبیاری در کشاورزی و رونق اقتصادی بومیان آفریقایی همت گذاشت. به پاس خدمات ارزنده وی محله موسوم به «عجمو» (فارس) در زنگبار کماکان وجود دارد و مردم به نیکی از وی یاد می‌کنند.

فیلم مستند از شیراز تا زنگبار
رقص ایرانی در زنگبار
رقص سواحیلی

زنگبار در سروده های برخی سرایندگان ایرانی

گر ز جود تو نسیمی بگذرد بر زنگبار
ور ز خشم تو سمومی بروزد بر هندسان
هندوان را آتش رخشنده روید شاخ رمح
زنگیان را شوشهٔ زرین برآید خیزران
تا ز روی بیدلان باشد نشان بر شنبلید
تا ز روی دلبران باشد نشان بر ارغوان
شاد باش و دیر باش و دیر مان و دیر زی
کام جوی و کام یاب و کام خواه و کام ران
ترک مه دیدار دار و زلف عنبربوی بوی
جام مالامال گیر و تحفهٔ بستان ستان : فرخی سیستانی

چه ده دهی که بد و نیک وقف بود بدو
به زنگبار و به هند و به سند و چالندر : عنصری

خسرو چین از افق آینه ٔ چین نمود
زآینه ٔ چرخ رفت رنگ شه زنگبار : خاقانی

شب از ناف خود عطرسائی گشاد
جهان زیور روشنائی نهاد
برون شد یزک دار دشمن شناس
یتاقی کمر بست بر جای پاس
ستاره درآمد به تابندگی
برآسود خلق از شتابندگی
به یکجای هم روم و هم زنگبار
فرومانده زنگی و رومی ز کار : نظامی

فتاد آتش صبح در سوخته
به یک دم جهانی شد افروخته
تو گفتی که در خطه ٔ زنگبار
ز یک گوشه ناگه برآید تتار : سعدی

از اول_ زنگبار تا آخر_ روم
با دوست مبارکیم و با دشمن شوم
یا سخت چو سنگ باش یا نرم چو موم
یا زنگی_ زنگ باش یا رومی_ روم : انصاف

یاد آوری
در این زمان و در این زمانه نیز ایرانیان نه"از اول_ زنگبار تا آخر_ روم" و نه در"پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی" ، بلکه در سراسر دنیا پراکنده اند و همچنان مشعلدار هنر و فرهنگ غنی و تمدن پر پیشینه می باشند.

دکتر منوچهر سعا دت نوری

منابع و مآخذ

زنگبار افریقا : تارنمای دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا - تارنمای لغت نامه دهخدا و بسیاری از تارنماها
زنگبار ایران : تارنمای لغت نامه دهخدا
روستای زنگبار - وجه تسمیه ی روستای زنگبار - نوروزخوانی در روستای زنگبار : تارنمای "زنگبار - پارسی بلاگ"
ایرانیان در جزیره زنگبار : تارنمای شور (همه چیز از همه جا)
آثار تاریخی و اماکن برجای مانده از ایرانیان در جزیره زنگبار : تارنمای شریف ابادی - تارنمای "زنگبار - پارسی بلاگ" و بسیاری از تارنماها
بناهای تاریخی  زنگبار : تارنمای رادیو کوچه
فیلم مستند از شیراز تا زنگبار - رقص ایرانی در زنگبار - رقص سواحیلی : تارنمای یوتیوب
سروده های زنگبار : تارنمای گنجور و تارنمای لغت نامه دهخدا
ایرانیان درپهنه ی سرزمین نیاکان آریایی : بخش های نخست و  دوم - تارنمای ایرانیان