۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

About Shah Nematullah Vali and his Poems: in English & Persian



Shāh Nimatullāh or Shāh Ni'matullāh Valī (Wali), also spelled as Ne'matollah, Ni'matallah and Ni'mat Allāh, was a Sufi Master and poet from the 14th and 15th centuries. Today the Sufi order Nimatullahi considers him its founder.
http://en.wikipedia.org/wiki/Shah_Nimatullah_Wali

 Shah Nimatullah was born in 1330 A.D (731 A.H) in Aleppo, Syria. His father, Mir Abdollah, was himself a Sufi master and a descendent of the Prophet. His mother was from a noble family of Fars in southern Iran. Shah Nimatullah traveled extensively in the Islamic world meeting numerous masters and becoming acquainted with the important ideas of his time. Towards the end of the first period of his travels he met Shaykh Abdollah Yafei in Mecca and became his disciple.
After serving Shaykh Yafei for seven years, Shah Nimatullah began a second period of traveling within the Islamic world. This time, however, he did not go as a thirsty seeker in search of a perfect master, but as a perfect master quenching the spiritual thirst of others. In this second period of travels, Shah Nimatullah first set out for Egypt, then went on to Transoxania, settling near Samarqand. Here he met Tamerlane who, unable to appreciate Shah Nimatullah, caused him to leave and journey to Herat. A period of travels west followed, leading the master to Kerman and finally to Mahan, where he remained for the last twenty five years of his life.
During Shah Nimatullah's stay in Mahan, his fame spread throughout the regions of Iran and India, with pilgrims coming from all over to visit him. Shah Nimatullah lived nearly a hundred years. He died in 1431 AD (834 A H) and was buried in Mahan.
http://www.nimatullahi.org/our-order/history/shah-nimatullah.php
 
Some parts of his famous poem
In 1888, Edward G Browne visited the Shah's tomb in Mahan, where he obtained a text from the attendants, copied from the "oldest" manuscript they possessed. A short excerpt from the beginning of the poem, as translated by Browne, should indicate the tenor of the poem as a whole
:
 I see the Power of the Maker; I see the state of the time.
The state of this year is of another sort; not like last year and the year before do I see it.
These words I speak not from the stars; rather I see them from the Creator.
When 'ayn, r? and d?l (= 274) have passed of the years I see wonderful doings.
In Khurasan, Egypt, Syria and 'Iraq I see sedition and strife.
....
When the fifth winter has passed I see in the sixth a pleasant spring.
The vicar of the Mahdi will appear, yea, I see him plainly.
I see a king perfect in knowledge; I see a leader endowed with dignity.
I see the servants of His High Majesty all wearing crowns.
For 40 years, O my brother, I see the cycle of that Prince continue
http://www.thefridaytimes.com/beta2/tft/article.php?issue=20110916&page=22
 
The only son of Shah Nimatullah Wali
Kalil-Allah-Shah or Sayyed Borhan-al-din, was the only son of the Sufi master, Shah Nemat-Allah Wali of Kerman. Kalil-Allah, who had been trained by his father to become a Sufi master, 
succeeded the latter as head of the Nemat-Allahi Sufi order after his death and resided in Mahan. Unlike his father who was a poet and a rather prolific author, Kalil-Allah-Shah wrote no Sufi treatises and composed no poetry. He was invited by the Timurid monarch, Shahrok b. Amir Timur, to his court in Herat. According to Nemat-Allahi sources such as Mostawfi Bafqi’s Jame-e mofidi, Kalil-Allah was well received and respected by Shahrok and his son Giat-al-Din Baysonqor. He then returned to Mahan.
http://www.iranicaonline.org/articles/kalil-allah-sah-15th-century-nematullahi-sufi

سید نورالدّین شاه نعمت‌الله ولی از اقطاب و عرفای مشهور قرن هشتم و نهم هجری است نعمت‌الله ولی در روز دوشنبه چهاردهم ربیع الاول ۷۳۱ هجری قمری در شهر حلب متولد شد. هفت سال مرشد خود شیخ عبدالله یافعی را خدمت کرد در هرات نعمت‌الله ولی با نوۀ میرحسینی هروی پرسنده سؤالات گلشن راز ازدواج کرد و ثمرۀ این ازدواج فرزند او برهان الدین خلیل‌الله (متولد ۷۷۵ هجری) بود که پس از نعمت‌الله ولی به قطبیت سلسله نعمت‌اللهی رسید. شاه نعمت‌الله ولی قریب صد سال زندگی کرد و سرانجام در روز پنجشنبه بیست و سوم ماه رجب ۸۳۲ و به قولی ۸۳۴ هجری در کرمان خرقه تهی کرد. نعمت الله ولی توجه خاصی به خدمات عام المنفعه داشت و در برخی از مناطق و شهرهای ایران مانند ماهان، کرمان، ابرقو و تفت یزد اقدامات عمرانی مانند احداث ساختمان، باغ و حفر قنات به انجام رسانید که برخی از آنها مانند عمارت شاه ولی در تفت یزد کماکان باقی است. از شاه نعمت الله ولی آثار و تألیفات متعددی بجا مانده است از جمله کلیات اشعار، رساله ها و شرح لمعات
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D8%B3%D9%84%D9%87_%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C

قصیده‌ای به شاه نعمت الله منتسب است، که پیشگویی‌هایی از به روی کار آمدن حکومت‌های مختلف داشته که در هر حکومت تغییراتی در اشعار آن داده شده است...
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%88%D9%84%DB%8C

بخش هایی از قصیده ی (قدرت کردگار)، قصیده ی مشهور شاه نعمت‌الله ولی
١ - ابتدای قصیده :
قدرت کردگار می بینم/ حالت روزگار می بینم
حکم امسال صورت دگر است/ نه چو پیرار و پار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم/ بلکه از کردگار می بینم
غین در دال چون گذشت از سال/ بوالعجب کار و بار می بینم
در خراسان و مصر و شام و عراق/ فتنه و کارزار می بینم... شاه نعمت‌الله ولی
http://ganjoor.net/shahnematollah/ghasidesh/sh21/
٢ - از قصیده ی منتسب به شاه نعمت‌الله ولی، احتمالا ساخته ی موافقین انقلاب ۵٧ (دوران رضاشاه، محمد رضا شاه، انقلاب ۵٧ و چهل سال پس از آن):
چون فریدون به تخت بنشیند/ نوکرانش قطار می بینم
متصف بر صفات سلطان است/ لیک من گرگ وار می بینم
دائم اسبش به زیر زین طلا/ کمتر آن را سوار می بینم
عدل و انصاف در زمانه ی او/ همچو هیمه به نار می بینم
علمای زمان او دائم/  همه را تار ومار می بینم
هست رفع حجاب در عهدش/  فصل را بی اعتبار می بینم
جنگ سختی شود تمام جهان/ کوه و صحرا فکار می بینم
کار و بار زمانه وارونه/ قحطی و ننگ و عار می بینم
پسرش چون به تخت بنشیند/  بوالعجب روزگار می بینم
نوجوانی به سان سرو بلند/  رستمش بنده وار می بینم
در امور شهی است بی تدبیر/  لیکنش بخت یار می بینم
بس فرومایگان بی حاصل/  صاحب کار و بار می بینم
مذهب و دین ضعیف می یابم/ مُبتدع افتخار می بینم
ظلم پنهان، خیانت و تزویر/ بر اعاظم شعار می بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار/ بی حد و بی شمار می بینم
ماه را رو سیاه می یابم/  مهر را دل فکار می بینم
غارت و قتل مردم ایران/ دست خارج به کار می بینم
کهنه رندی به کار اهرمنی/ اندر این روزگار می بینم
دور او هم تمام خواهد شد/ لشکری را سوار می بینم
شور و غوغای دین شود پیدا/ سر به سر کارزار می بینم
قصه ای بس غریب می شنوم/ غصه ای در دیار می بینم
جنگ و آشوب و فتنه ی بسیار/ نام او زشت و خوار می بینم
کم ز چل چون که پادشاهی کرد/ سلطه اش تار و مار می بینم
غم مخور زانکه من در این تشویش/ خرمیّ وصل یار می بینم
بعد از او شاهی از میان برود/ عالمی چون نگار می بینم
سیدی را ز نسل آل رسول/ نام او، برقرار می بینم
پیشوای تمام دانایی/ رهبری با وقار می بینم
متصف بر صفات سلطانیست/ لیک درویش وار می بینم
رهنما و امام هفت اقلیم/ نام او را شعار می بینم
همچو مولا جلال الدین مولا/ شمس تبریز وار می بینم
بندگان جناب حضرت او/ سر بسر تاجدار می بینم
گوهر شب چراغ بهر کمال/ آن دُرِ شاهوار می بینم
هر کجا رو نهد به فضل الاه/ دشمنش خاکسارمی بینم
با کرامات و جامع آداب/ آصف روزگار می بینم
تا چهل سال ای برادر من/ دوره ی او به کار می بینم...
http://blog.ganjoor.net/1389/12/03/shah-nematollah/
٣ - پایان قصیده احتمالا ساخته ی مخالفین انقلاب ۵٧ :
دوره ی حکمرانی دین را/ دوره ای غمگسار می بینم
مجلس و منبر مواعظ را/ امر ناپایدار می بینم
وضع اهل بلاد ایران را/ بس خراب و نزار می بینم... منابع گوناگون
 
برخی دیگر از سروده های مشهور شاه نعمت‌الله ولی
منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست/ مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی/ حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد/ نور شمع فلک از پرتو پروانهٔ ماست
دیده ای لؤلؤ لالا که ز دریا آرند/ حاصل اشک جگر گوشهٔ دردانهٔ ماست
تا ابد گنج غمش در دل ما خواهد بود/ زانکه گنجش ز ازل در دل ویرانهٔ ماست
ساقیا ساغر و پیمانه من سوی من آر/ که مراد دو جهان یک لب پیمانهٔ ماست
آنچه سید به دل و دیدهٔ جان می طلبد/ روز و شب همنفس و همدم میخانهٔ ماست
http://www.forum.98ia.com/t869641-21.html
روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما/ خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما
آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند/ تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما
ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ/ تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد/ بس سری در سر رود گر این بود سودای ما
از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده/ جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما
بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم/ رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما
مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور
روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما
http://ganjoor.net/shahnematollah/ghazalshv/sh28/
در سراپردهٔ دل خلوت جانانهٔ ماست/ جنت ار می طلبی گوشهٔ میخانهٔ ماست
خواجهٔ عاقل ما گرچه کمالی دارد/ بندهٔ بندگی عاشق دیوانهٔ ماست
گنج عشقی که همه کون و مکان می جویند/ گو بیایید که آن در دل ویرانهٔ ماست
آتش عشق برافروخت چنین شمع خوشی/ عقل بیچارهٔ پرسوخته پروانهٔ ماست
آب حیوان به مَثل از می ما یک جامی است/ حوض کوثر چه بود جرعهٔ پیمانهٔ ماست
در خرابات مغان بر در میخانه مدام/ مجلس اهل دلان مجلس شاهانهٔ ماست
سخن سید رندان چو بخوانند به ذوق/ بشنو ای دوست که آن تحفهٔ مستانهٔ ماست
http://www.forum.98ia.com/t869641-21.html

سلسله ی نعمت اللهی: پیروان شاه نعمت‌الله ولی را گویند که سلسله ی نعمت‌اللهی را در قرن هشتم هجری قمري بنیاد گذاشته است. سلسله ی نعمت اللهی یکی از معروف ترین سلسله‌های تصوف اسلامی است.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%D9%81
شاه نعمت الله ولي که نام وي نورالدين بوده درحلب زاده شده و دوران کودکي و نوجواني را در کرمان گذرانده است... مرگ شاه نعمت الله ولي در سال ٨٣٤ هجري قمری اتفاق افتاده و مزار وي در شهر ماهان يکي از باصفاترين بقعه هاي ايران به حساب می آید و طی قرن ها همواره مورد توجه ی صوفیه و عرفا و شاعران بوده است. دراویش سلسله ی نعمت اللهی که پیروان شاه نعمت الله ولي هستند در خانقاه این بقعه معتکف بوده اند و به انجام مراسم می پرداخته اند. بناي اصلي آستانه ی ماهان متعلق به نيمه ی اول قرن نهم هجري قمري است که بعدا ساختمان هايي به بناي اوليه اضافه شده است. اين الحاقات بيشتر متعلق به دوران شاه عباس اول صفوي و محمد شاه و ناصرالدين شاه قاجار مي باشد که به عرفا و بزرگان شیعه ازادت می ورزیدند.
http://www.anobanini.ir/travel/fa/kerman/1385/09/post_6.php

اعقاب شاه نعمت الله ولی
١ - میرشاه برهان الدین خلیل الله اول (زاده در شهر کرمان در سال ۷۷۵ هجری قمری): فرزند شاه نعمت الله ولی و جانشین معنوی او، بوده است.
www.sufi.ir/rahbaran-tarighat/32.php
٢ - شاه خلیل الله: کوه شاه خلیل الله در ده کیلومتری شمال پاریز و در حد فاصل پاریز و سرچشمه قرار گرفته است. بنا به روایات و مکتوبات، شاه خلیل الله نوه ی شاه نعمت الله ولی و شاه دراویش زمان خود بوده ودر این کوه به مناجات  می پرداخته است.
http://pariznet.blogfa.com/post-22.aspx

یادداشت پایانی
١ - اگر چه بنا بر نظر کارشناسان فن و دست اندر کاران شعر و ادب ایران، معمولا فردوسی، مولوی، سعدی، خیام و حافظ به عنوان نامدار ترین سرایندگان پارسی زبان شناخته می شوند، اما شاید به توان شاه نعمت‌الله ولی را نیز به خاطر سرودن قصیده ی (قدرت کردگار) از ماندگارترین سرایندگان ایران دانست. به نظر می رسد که این سروده جاودانه خواهد بود، زیرا پیوسته اوقات و همیشه ایام توسط پژوهشگران و منتقدین مسائل اجتماعی، به انواع گوناگون قابل تجدید نظر و بازبینی  و یا دستخوش تغییر و تحول و تکمیل خواهد بود.
٢ - روانشاد ملک‌الشعرا محمد تقی بهار نیز در سال ۱۳۰۷ خورشیدی، ضمن استقبال از قصیده ی مشهور شاه نعمت الله ولی، در قصیده ی "فتنه‌های آشکار" گفته است: (فتنه‌ها آشکار می‌بینم/ دست‌ها توی کار می‌بینم/ حقه‌بازان و ماجراجویان/ بر خر خود سوار می‌بینم...) و علاقه مندان می توانند برای آگاهی از متن کامل آن به تارنمای گنجور و یا سایر تارنماها ی ادبی مراجعه نمایند.   
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2014/04/about-shah-nematullah-vali-his-poems-in.html