۱۳۹۴ آبان ۱۸, دوشنبه

ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ۴۹ - "خاک نیاکان"،"قوم آرین"،"کتیبه" و"سرزمین آریایی" از نگاه یک سراینده


۱ - اشاره به "خاک نیاکان" در سروده ی گل غنچه ی پندار
در لابلای غنچه گل_ پندار/ یا در درون_ جان و دل_ اشعار
یک جا بسا ستایش سبحان ست/ یک جا شمیم پونه و‌ ریحان ست
با عشق ، گفته ‌ایم سخن از یار/ وز یاد_آن دیار کهن ، بسیار
کانجا گذارخاک نیاکان ست/ وانجا مزار کورش و اشکان ست
با دفتر‌ حکایت_ از ادوار/ از لوحه ها  و نقش_ در و دیوار
شهنامه ای زپیر_خراسان ست/ یادی ز مجد_دوره ی ساسان ست....
۲
اشاره به "قوم آرین" در سروده ی یاد ایران 
همیشه قلب_ من، با یاد_آنجاست/ درون_ رگ رگ آن خاک_ زیباست
که قوم_ آرین منزل بر آن ساخت/ خجسته نا م_ ایران از همانجاست
دیاری، قا فله سالار_ دانش/ و رنگین پرچم اش، پاینده بالاست
همیشه یاد_من، بر قلب_آنجاست/ که آنجا آسما ن، صا ف ست و میناست
و تا سوی_ خلیج_ نیلی_ فارس/ کنا ر_ آن خزر، دیرنده دریاست
ندیدم بهتر از آن سرزمینی/ و آنجا، بهترین نقطه به دنیاست
۳
اشاره به "کتیبه" در سروده ی سرگذشت زندگی

عشق آمد، با هزاران توشه راه/ شعله‌ ای شد، سقف_ دل را جایگاه
داد بر ما، نعمت_ صبر_ گران/ بر فراز و در فرود این جهان
چشم__دل را، روی هر خط دوختیم/ بس کتیبه، بس کتاب آموختیم
حکمت و علم و کلا م و نقد را/ در درون  سینه بس اندوختیم...
قلب دنیا، آن زمان ها بود پاک/ آنچه شد ورد_ زبان، بود آب و خاک
لفظ ايران، مظهر فرهنگ و نام/ سوی عرش و تا ثریا، داشت گام...
۴
سروده ی "سرزمین آریایی"
ای سرزمین و خاک_ اهورائی/ همسان _آن پرنده ی رویائی
تنگ _غروب _ ساحل_ دریائی/ گشتی اسیر_ پنجه ی این بیداد
دلبستگان _تو ،به هم آوائی/ بر بال_ یک سحر گه_ میترائی
در کوشش و تلاش ،که فردائی/ از قید و بند _خصم ، شوی آزاد
افسانه نیستی ، که تو : دنیائی/ بر جان و روح_ ما ، تو : تسلائی
ای سرزمین و خاک_ اهورائی/ ای ششهزاره_ قصه ی تو ، در یاد
دکتر منوچهر سعادت نوری