۱۳۹۵ بهمن ۱۱, دوشنبه

ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی: ۷۰ - " داتیس" سردار نامدار هخامنشی

داتیس در فرهنگ واژه ها
داتیس = دارنده ی قدرت - دارنده ی آگاهی - پاک نیت: لغت نامه ی دهخد/ تارنمای پارسی ویکی
داتیس (در فرهنگ نام‌ ها) = سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی: تارنمای واژه یاب
داتیس = " دا " که از داد می‌آید + " تایس" که به معنی بخشنده و در جمع به معنی بخشیده ی خدا یا خداداد - یزدانبخش - ایزد داد: منابع و تارنما های گوناگون
پسر داتیس = هرمامیتر: از فرماندهان سواره نظام و یکی از افسران خشایارشا (از ایران باستان پیرنیا ص ۷۳۹): لغت نامه ی دهخد/ تارنمای پارسی ویکی
آگاهی هایی درباره ی داتیس سرداری از مردم ماد
۱ - داتیس از نسل ماد، یکی از سرداران سپاه ایران در زمان داریوش بزرگ در شاهنشاهی هخامنشیان و فرمانده ایران در جنگ های ایران و یونان بود. عده‌ای بر این باورند که وی در نبرد ماراتون (ماراتن) کشته شد ولی این مسئله اثبات نشده است. فرزندان وی بعدها فرمانده ی سوار نظام خشایارشا شدند: تارنمای ویکی پدیا
۲ - داتیس سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی و نیز پدر هرمامیتر از فرماندهان سواره نظام خشایارشاست. وی از جانب داریوش در معیت ارتافرن مأمور جنگ با اهالی ارتری و آتن گردید و در جدال ماراتن (۴۹۰ پیش از میلاد) نیز که منجر به عقب نشینی ایرانیان گشت داخل بود. هرودوت گوید: داتیس در می کُن هنگامی که بطرف آسیا می رفت خوابی دید که کس نداند چه بود، ولی صبح تفتیشی در کشتی ها کرد و هیکل مطلای آپلن (خدای یونانی) را در یکی از کشتی های فنیقی یافت و معلوم کرد که یکی از سپاهیان آن را از معبد دلیوم که متعلق به تبی هاست و در کنار دریا و مقابل کالسیس واقع است ربوده است. داتیس سوار کشتی خود شد و به دلس رفت و مجسمه را در معبد این جزیره گذاشت و تقاضا کرد که آن را به دلیوم تبی برسانند. این تقاضا انجام نشد اما بیست سال بعد اهالی تب بگفته ٔ غیب گویی به دلس رفتند و مجسمه ٔ خود را بردند. این حکایت می رساند که داتیس بنا به عقیده ٔ خود و یا بحکم داریوش مقدسات ملل رامحترم می داشته است/ برگرفته از   لغت نامه ی دهخدا: تارنمای تخصصی تاریخ ایران
۳ - بسیارند سرداران دلیر سپاه ایران برای شکوه این سرزمین اهورایی جنگیدند همانند مردونیه ، ماسیست ، داتیس و بسیار سرداران دیگر: تارنمای همخونه
۴ - داتیس یا داتوس سرداری از مردم ماد/ به زبان انگلیسی: بخش انگلیسی تارنمای ویکی پدیا
آگاهی هایی پیرامون جنگ ‌های ایران و یونان
جنگ ‌های ایران و یونان یا جنگ‌ های پارسی، به جنگ ‌هایی گفته می‌شود که میان شاهنشاهی هخامنشی و دولت یونان و شهرهای یونان باستان درگرفت. این جنگ ها در سال ۴۹۹ پیش از میلاد آغاز شد و تا ۳۹۹ پ. م نبردهایی پراکنده درمی‌گرفت تا در پایان صلح آنتالکیداس به جنگ‌ ها پایان داد. به موجب صلح آنتالکیداس، یونان حق حکمرانی و تملک هخامنشیان بر آسیای صغیر را به رسمیت شناخت. این جنگ ها به چندین دوره تقسیم می‌شود: دوره ی داریوش بزرگ، دوره ی خشایارشاه و دوره ی داریوش سوم
جنگ ‌های ایران و یونان در دوره ی داریوش بزرگ
۱. شورش ایونیه (ایونیا): از سال ۴۹۹ تا ۴۹۳ پیش از میلاد: با تحریک یونانیان اروپا، آتش جنگ استقلال طلبانه ایونیه بر ضد دولت هخامنشی آغاز شد. در همین زمان گروهی از یونانیان به شهر سارد هخامنشی حمله کردند که به آتش‌سوزی بزرگی انجامید. جنگ ایونیه، شش سال به درازا کشید و فرجام آن پیروزی کامل و قطعی داریوش بزرگ بود. ۲. نبرد ماراتون: از سال ۴۹۲ تا ۴۹۰ پیش از میلاد.
به گفته هرودوت، هیپیاس، حاکم پیشین آتن و هوادارانش با داریوش به توافق رسیدند که با فرستادن سپاهیانی به یونان، زمینه را برای انتقال قدرت در آتن فراهم کند. سپاهیان ایران در ساحل ماراتون پیاده شدند ولی خبری از تحرک نیروهای هیپیاس نشد. پس نیروهای ایرانی به کشتی‌ها بازگشتند و آتنی‌ها، این رخداد را پیروزی قلمداد کردند: تارنمای ویکی پدیا
داتیس سردار سپاه ایران در نبرد ماراتن در دوره ی داریوش بزرگ
پس از فرونشستن شورش‌ها و برگشت مستعمرات به حالت اول داریوش بزرگ به فراست از خطر یونانی ها آگاه شد و دریافت که اشتباه او از آنجا آغاز شده که به هنگام لشکر کشی قبلی به اروپا و گذشتن از بسفور به جای آنکه به چب بتازد و به یونان قدم بگذارد به سوی راست رانده و بیهوده خود و لشکرش را در سرزمین سکاها سرگردان ساخته است. پادشاه در اندیشه شد که چگونه خطری که از جانب یونانیها امپراتوری او را تهدید می‌کند مرتفع نماید. خبرهای رسیده حاکی از آن بود که علی رغم خاتمه شورشها آتنی‌ها کماکان به تحریک و آتش‌افروزی در مستعمرات ادامه می‌دهند و همزمان در حال تقویت بحریه خود هستند این بود که داریوش ابتدا تصمیم گرفت تا سفیرانی را به یونان اعزام و آنها را به اطاعت از خود فراخوانند از طرفی در همان حال جانب احتیاط را رها نکرده و برای تدارک یک جنگ مهم دستور ساخت کشتی‌های بزرگی را که قادر به حمل اسب و مهمات و آذوقه باشند صادر نمود. سفرای داریوش بزرگ قدم به یونان گذارده و به همه دولت شهرها فرمان وی را ابلاغ کردند همان‌طور که دربار پارس پیش بینی می‌کرد در جو سنگین و وحشت ناشی از سرکوب گری‌های قبلی اکثر شهرهای یونان اروپائی به غیر از آتن و اسپارت سر تسلیم فرود آورده و مطیع شاه گردیدند. اما آنچه سبب خشم مضاعف داریوش گردید و باعث شد تا عزم خود را برای لشکرکشی به یونان جزم نماید این بود که اسپارتیها علیرغم قواعد دیپلماتیک مرسوم بین ملتها سفرای داریوش را به چاهی انداخته و کشتند. آتنیها وقتی از تسلیم شدن شهرهای دیگر و کار اسپارتیها مطلع شدند دریافتند که حمله داریوش قریب‌الوقوع خواهد بود. پس بیدرنگ خود را برای دفاع آماده توسط دونده مشهور و تندرو، فیلیپ پید پیامی برای اسپارتیها فرستاده و درخواست کمک فوری نمودند. اسپارتیها در پاسخ پیغام فرستادند که به آنان کمک خواهند کرد، اما جشن‌های مذهبی خود را بهانه‌ای برای تأخیر دو هفته‌ای قرار دادند. از آن طرف داریوش بزرگ قشونی عظیم و مجهز بیاراست و فرماندهی آن را به داتیس مادی و ارتافرنس برادرزاده خود محول و آنها را سوار بر ۶۰۰ کشتی تریرم عازم یونان نمود. این قشون کشی بزرگترین قشون کشی دریائی است که تاریخ تا آنروز به خود دیده بود. ناوگان ایران پس از ورود به شبه جزیره آتیک با راهنمائی هیپ پیائوس حاکم مخلوع آتن به دشت ماراتون رفته درآنجا اردو زدند تقریباً در همان موقع به آتنی‌ها خبر رسید که ایرانیان در ماراتن در حال پیاده شدن به ساحل هستند.
آتنی‌ها که می‌دانستند در صورت حرکت پارسیها بسوی آتن دیگر نمی‌توانند آنها را متوقف نمایند با حدود ۹۰۰۰ نفر هوپلیت (پیاده‌نظام سنگین اسلحه) و تعدادی نیروهای سبک به سوی ماراتون شتافتند. بزودی اهالی شهر پلاته هم به آتنیها پیوسته و در مقابل پارسیها صف کشیدند. فرماندهی آتنی‌ها را در این نبرد کاللی ماک به عهده داشت و ده سردار دیگر تحت فرماندهی او بودند که شجاع‌ترین و با تجربه‌ترین آنها میلتیادس نام داشت. علیرغم آنکه دو طرف آماده نبرد بودند اما ایرانیان دریافته بودند که آتنی‌ها از ترس شکست و انهدام شهرشان برای جنگ در تردید هستند به همین دلیل مدام نبرد را به تأخیر می‌انداختند تا بتوانند با استفاده از نفاق درونی آتینها شهر را تصرف کنند. میلتیادس این طرح جنگی ایرانیان را حدس زد به کاللی ماک اصرار نمود که بلافاصله فرمان حمله را صادر نماید. پس از تشکیل یک شورای جنگی پرشور «کاللی ماک» به پشتیبانی از طرح جسورانهمیلتیادس رأی داد و فرمان جنگ را صادر نمود. بلافاصله نیروهای آتنی و اهالی پلاته درفاصله هشت استاد(۱۴۷۲ متر) و به روایتی یک مایل از سپاه ایران آرایش رزمی گرفتند. در این آرایش تاکتیکی، آتنی‌ها در جناح راست و اهالی پلاته در جناح چپ مستقر گردیدند «میلتیادس» جبهه یونانی‌ها را طوری گسترش داد که جناحین نیروهای متکی به دو رودخانه کوچکی گردید که به دریا جریان داشتند. این کار موجب گردید که مرکز آتنی‌ها ضعیف (۱۲ ردیف سرباز در عمق) و در مقابل سوار نظام ایران ضعیف و آسیب‌پذیر گردد. اما میلتیادس جناحین نیروهایش را با ۱۶ ردیف آرایش داد. نتیجه این آرایش آن بود که جناحین او قوی و به وسیله خط ضعیفی در مرکز جبهه به یکدیگر متصل می‌گردیدند. پس ازاین آرایش، آتنی‌ها اقدام به یورش نمودند و دوان دوان به سوی سپاهیان ایران حمله بردند. ایرانیان از این نوع شیوه کارزار که عده‌ای بدون ترس و محابا به سوی آنان می‌دوند دچار بهت و حیرت شدند و پنداشتند که آتنی‌ها (یونانی‌ها) دیوانه شده‌اند. البته این شیوه نبرد را یونانیها عمداً بکار بردند چرا که می‌دانستند علاوه بر اینکه پارسیها در تیراندازی با کمان بسیار تبحر دارند و اگر بخواهند آهسته پیشروی کنند هدف آماج تیرهای آنان قرار خواهند گرفت در صورت حرکت سواره نظام ارتش ایران دیگر قلب میدان تسخیر شده و شکست حتمی است.
همین که سربازان آتنی مقابل ایرانیان رسیدند جنگی سخت و خونین آغاز گردید. در ابتدای جنگ ایرانیان به سهولت مرکز سپاه یونانیها را شکافته به عقب راندند، زیرا در قلب لشکر ایران همیشه سربازان گارد جاویدان حضور داشت که از نظر اسلحه و آموزش نظامی قوی بوده و در نبردها به سرعت قلب دشمن را می‌شکافتند و پیش می‌رفتند اما نقطه ضعف سپاه ایران در نبردها جناحین آن بود که از نیروهای غیر پارسی که غالباً سربازان کارآزموده‌ای نبودند تشکیل می‌شد بدین ترتیب جاویدانها مجبور بودند زیاد پیش روی نکنند زیرا احتمال می‌دادند که جناحین سپاه نتواند همپای آنها پیش بیایند و آنها در قلب سپاه دشمن تنها مانده توسط جناحین دشمن محاصره و قتل‌عام شوند. اما در این حین فالانژهای سنگین اسلحه یونانی در دو طرف میمنه و میسره، جناحین نیروهای ایران را به عقب راندند. با غلبه یونانیها در جناحین، مرکز سپاه ایران نیز مجبور به عقب‌نشینی شد و پارسیها رو به دریا شروع به فرار کردند. یونانیها، نیروهای ایران را تا ساحل تعقیب نمودند ولی نتوانستند از سوار شدن آنان بر کشتی جلوگیری نمایند بدین ترتیب پارسیها سوار به کشتی‌ها به سمت دریا روان شده و سعی کردند خود را به آتن که اکنون بدون محافظ بود برسانند. اما این طرح آنها نیز بدون نتیجه ماند چرا که یونانیها با شتاب خود را به شهر رساندند. پس از این واقعه داتیس سردار سپاه ایران باقیمانده نیروهای خود را به آسیا بازگرداند. این جنگ چنان‌که یونانیها نوشته‌اند سایه به نام ایران در تاریخ افکند چه پارسیها تا این زمان هرجا می‌رفتند فاتح بیرون می‌آمدند و تنها نام مادیها یا پارسیها، یونانیان را دچار وحشت می‌کرد ولی در این نبرد برای اولین بار، سپاه ایران شکست خورد: تارنمای ویکی پدیا
نکاتی پیرامون " نبرد ماراتن" و دروغ پردازی های تاریخ نگار یونانی
آنگونه که هرودوت، تاریخ نگار یونانی نگاشته است،پارسیان از یونانیان در نبرد ماراتن در سال ۴۹۰ پیش از زایش مسیح شکست سختی خوردند. برای رساندن خبر شکست ایرانیان از یونان، یک سرباز پیاده از دشت ماراتن تا آتن را دوید تا پیک این پیروزی باشد. اما شادی او چندان نپایید و از خستگی مرد. شاید این سرباز اگر فراموش نمی کرد که می شود اسبی اختیار کرد و تا آتن رفت، این اندازه زود نمی مرد، البته اگر اسبی برای این سپاه به اصطلاح پیروز باقی مانده بود!!!.... بی گمان نبرد ماراتن را باید از روی ساخته و پرداخته های یونانی جستجو کرد و در این میان، اندکی اندیشه نیاز است... باختری ها آنچنان یاد این نبرد خیالی را گرامی می دارند که نام یکی از ورزش های دو و میدانی المپیک را ماراتن نهاده اند. باختری ها پس از گذشت دو هزار و اندی سال آنچنان این نبرد را بزرگ نشان می دهند که جای بسی شگفتی است. مرتضا ثاقب فر نویسنده و پژوهشگر ایرانی که در زمینه ی هخامنشیان کارهای بسیاری از او به بازار کتاب آمده درباره ی این بزرگ نمایی باختر زمینی ها، گفت: "این بزرگ نمایی ها در زمان خودش کاربرد داشته است، یعنی هرودوت با این کار تلاش کرده برای ملتش تاریخ بسازد و برای هم میهنانش غرور. اما چرا هنوز باختری ها به این افسانه ی ایدئولوژیک احساس نیاز می کنند. جای بسی شگفتی دارد"... (تاریخ ایران)/ بیشتر: تارنمای پارس باستان

تهیه و تدوین:
دکتر منوچهر سعادت نوری

گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/01/blog-post_30.html
بخش های پیشین مجموعه ی ایرانیان در پهنه ی سرزمین نیاکان آریایی