۱۳۹۶ فروردین ۱۸, جمعه

پیوند و جدایی دین و سیاست در دوران های تاریخی ایران


در ایران باستان
دین و سیاست از یکدیگر جدا نبود و پیوند این دو با هم پیشینه‌ای کهن داشت: بسياري از تارنماها
در زمان هخامنشیان
کورش بزرگ خود را صاحب فر، و حکومت خویش را منشا یافته از آهورا مزدا می‌دانست (کتاب ایرانیان تالیف ساندرا مک کی و اسکات هروپ): تارنمای آمازون
در دوران اشکانیان
مهمترین نکته در مورد مذهب در دوره اشکانی، سکولاریزه بودن حکومت اشکانیان است. اشکانیان هرگز مردم را مجبور به داشتن دین خاصی نمی کردند. در این دوره بوداییان در شرق ایران، بت پرستان سامی در غرب، مسیحیان در مرز روم، یهودیان در مرکز و زرتشتیان و مهرپرستان و باورمندان به مذاهب قدیمی آریایی که در اکثریت بودند نیز در سرتاسر ایران پراکنده بودند و همه در کنار هم به   صلح و صفا زندگی می‌کردند: تارنمای كتاب تاريخ
در دوران ساسانيان
خاندان ساساني که با روياي تجديد شکوه و عظمت دوره هخامنشي حكومت نيرومندي را در تاريخ ايران باستان پديد آوردند، تحقق اين آرمان را در پرتو يکپارچگي سياسي و دين رسمي پيگيري نمودند. اگر چه اردشير بابکان پايه گذار حکومت ساساني پس از پيروزي بر آخرين شاهنشاه اشکاني و ملوک الطوايف، ايرانشهر را يکپارچه ساخت، اما تثبيت نظام تازه تنها در سايه سازمان اداري و سياسي متمرکز و رسميت دين ملي امکان پذير بود. از اين رو، دين در نظام ساساني از کارکردهاي مهمي در عرصه هاي گوناگون حيات جامعه ايراني برخوردار شد. با وجود اين، آيين زرتشت به عنوان دين ملي که ساسانيان در پيوند با آن تکاپوهاي سياسي خود را آغاز نمودند، در ابتداي کار ساسانيان از ظرفيتهاي لازم براي رسميت برخوردار نبود. فقدان متن واحد ديني و پراکندگي پايگاههاي آيين زرتشت که از پيامدهاي حمله اسکندر مقدوني و دوران ملوک الطوايف معرفي مي شد، مهمترين موانع رسمي شدن آيين زرتشت بود. بنابراين، پادشاهان نخست ساساني با حمايت روحانيت زرتشتي تکاپوي مهمي را در اين راه آغاز کردند و در فرآيندي پرفراز و فرود، آيين زرتشت را در ايران رسميت بخشيدند (فريدون الهياري): تارنمای پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی
 پس از سقوط ساسانیان و در دوران خلافت اسلامی
در نوشتار هایی پیرامون "دلایل مردودیت سکولاریسم در اسلام" و"نقدى بر سكولاريسم از ديدگاه قرآن" چنین آمده است:
۱ - "نکته مهم در اسلام این است که وقتی به احکام و آموزه‌های دین (شریعت) نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که سکولاریسم یک امر رد شده در اسلام است چرا که در این دین بدون حاکمیت امکان تحقق این آموزه‌ها وجود ندارد. پیامبر (ص) می‌فرماید که «من مأمور شدم تا عدالت را بین شما پیاده کنم. عدالت نیز انواع و اقسام مختلف اعم از سیاسی، قضایی، اجتماعی و ... دارد که بدون حکومت محقق نمی‌شود. در جای دیگری پیامبر (ص) در قرآن کریم می‌فرماید که «من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را رواج دهم. بنابراین برای اینکه اخلاق به اوج برسد، باید نظام تعلیم و تربیت براساس آموزه‌های دینی باشد و حتی در روایات آورده شده که باید تعلیم و تربیت براساس تفکر دینی باشد یا در مبحث اعتقاد به ظهور امام عصر (عج) که در روایات داریم «روزی فرا می‌رسد که مردی از اهل بیت پیامبر (ص) ظهور می‌کند و دنیا را پر از عدل و داد می‌کند. بنابراین حضرت با این ظهور برای از بین بردن ظلم باید حکومت تشکیل دهد" (محمد محمد رضایی): تارنمای پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز
 ۲ - "از اين كه خداوند، انسان را جانشين خود روى زمين معرفى مى‏كند، معلوم مى‏شود هيچ انسانى بر انسان ديگر برترى ندارد و همه آزاد و برابر آفريده شده‏اند. اين، همان اصل نفى سلطنت غير بر بشر در اسلام است. بنابراين، اين انسان است كه بر سرنوشت خود در تمام عرصه‏ها، از جمله عرصه ى حكومت، حاكم است. اما همين انسان براى ايجاد نظم و رسيدن به هدف زندگى نيازمند حكومت واحد و برنامه ى يكسان و مدوّن است. خداوند درباره هر دو موضوع سخن گفته و راهنمايى‏هاى لازم را در اختيار بشر نهاده است. در همين راستا، خداوند، دو نوع حاكم را براى بشر معرفى نموده است: حاكم درونى و حاكم بيرونى.  حاكم درونى، همان عقل موجود در وجود بشر است كه در منابع اسلامى از آن با عنوان رسول باطنى نام برده مى‏شود. نيرويى كه بشر را تا آخر عمر همراهى مى‏كند و وظيفه هدايت او را بر عهده دارد. حاكم بيرونى هم انبيا و پيشوايان معصوم هستند كه در حقيقت عقل برتر وعقل جمعى جامعه به شمار مى ‏روند" (على كريم ‏پور قراملكى): تارنمای پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن
در ایران دوران صفوی
دستگاه روحانیت و مذهب از دستگاه حکومتی کاملاً جدا بود و هرگز به اینکه جزوی از دستگاه حکومتی شود تن نداده بود: تارنمای ویکی‌پدیا
در دوران افشاریه
افشاریان، نام دودمانی ایرانی (۱۱۶۳-۱۱۴۸ قمری و ۱۷۹۶-۱۷۳۶ میلادی) و اعضای یک سلسله بودند که بر ایران فرمانروایی کردند. بنیان‌گذار این دودمان نادر از ایل افشار بود، که در اوایل دوره صفوی برای نگاهبانی از مرزهای ایران در برابر هجوم ازبک‌ها از آذربایجان (در شمال غرب ایران و شرق ترکیه کنونی)، به خراسان کوچانده شدند... نادر در هشتم رمضان ۱۱۴۸ قمری به ساحل ارس آمد و در صحرای مغان اردو زد و در آنجا و در روز ۲۴ شوّال ۱۱۴۸ قمری به ازای پنج شرط به پادشاهی انتخاب شد: ۱- ایرانیان از عقاید گذشته خود نسبت به اهل سنّت دست بردارند. ۲- در خانه کعبه که ارکان اربعه آن به ائمّه مذاهب اربعه سنّت تعلّق دارد ایرانیان نیز در یک رکن با ایشان شریک شوند و به آئین جعفری نماز بگزارند. ۳- هر ساله از طرف ایران امیر حاجی تعیین شود که مانند امرای حاج شام و مصر حجّاج ایرانی را به کعبه ببرند و دولت عثمانی با او نیز مانند امرای حاجّ دیگر معامله نماید. ۴- اسرای طرفین آزاد شوند و خرید و فروش ایشان موقوف گردد ۵- وکیلی از هر یک از دو دولت در پایتخت یکدیگر باشند و امور مملکتین را بر وفق مصلحت فیصل دهند: تارنمای ویکی‌پدیا
در دوران زندیه
کریم خان زند بنا به سنت با سکه زدن به اسم امام غایب صاحب الزمان (عج) و ساختن مساجد و بقاع و توجه به نمازهای جماعت (گرچه در این راه اجباری در کار نبود) به تقویت مذهب شیعه پرداخت. بزرگ ترین مراجع رسمی انتصابی روحانی در شیراز، شیخ الاسلام بود. پروفسور حامد لگار، در کتاب دین و دولت در ایران می نویسد: شیخ الاسلام شیراز که مستقیما توسط حاکم به کار گمارده شده بود بار دیگر اداره محاکم شرع را که به ظاهر قلمرو آن از محاکم عرف خیلی محدودتر شده بود، به عهده گرفت. قضاوت های شخصی که توسط حاکم اعمال می شد در هر حالی عمومیت داشت، اما ماهیت شیعی حکومت زند مشخص بود. معتقد بودند که هر یک از دوازده امام، سرپرستی یکی از دوازده محله ی شیراز را به عهده دارند. کریم خان بقعه امام زاده میرحمزه را ساختمان کرد، مدرسه ای بنا و آن را وقف کرد که پس از مرگش، مدرسه خان نامیده شد (دکتر عزت الله نوذری): تارنمای سیاست مذهبی در دوره زندیه
در دوران قاجاریه
با تاسیس قاجاریه، تحولی در موقعیت سیاسی و اجتماعی علما و روحانیان شیعه ایران در جهت افزایش نسبی اعتبار و نفوذ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان در جامعه به وجود آمد. هر چند بخشی از نفوذ اجتماعی و موقعیت روحانیت شیعه در ایران عصر قاجاریه تداوم موقعیت و نفوذ سیاسی اجتماعی به وجود آمده در آستانه تشکیل حکومت قاجاریه و نخستین مراحل تکوین و پویش این سلسله بویژه در مقایسه با موقعیت متزلزل علما در سال‌های فترت میان انقراض سلسله شیعی مذهب صفویه تا برآمدن حکومت قاجار، عامل مهمی بود که به افزایش نسبی نفوذ روحانیت در جامعه ایران انجامید. خاندان قاجار برای کسب مشروعیت دینی و مقبولیت اجتماعی در جامعه مذهبی ایران به جلب حمایت علما نیازمند بود. نیاز سلطنت به برخورداری از حمایت روحانیت بویژه در هنگام جنگ‌های ایران و روسیه افزایش یافت. نیاز نهاد سلطنت به برخورداری از حمایت علما یکی از علل مهمی بود که افزایش اعتبار موقعیت علما را به دنبال داشت. پیروزی علمای اصولی به رهبری آیت‌الله محمدباقر بهبهانی بر اخباریان و پایان سیطره علمای اخباری که با انکار تقسیم امت اسلامی به دو بخش مجتهد و مقلد، وظایف و اختیارات عملی علما را محدود می‌کردند، زمینه مناسبی را برای افزایش نفوذ اجتماعی علمای شیعی اصولی در میان توده مذهبی جامعه فراهم ساخت (لطف‌الله آجدانی): تارنمای آفتاب
در دوران صفوی و در دوران حکومت مشروطه
۱ - در دوران صفوی نیز، شاه هم رئیس دولت و هم رهبر دینی بود. در دوره مشروطیت، قانون اساسی مشروطه به سال ۱۹۰۶ نیز سلطنت را «موهبتی خدا دادی» دانست، و در زمان حکومت پهلوی مقام شاه «سایه خدا بر روی زمین» نامیده می‌شد: تارنمای ویکی‌پدیا
۲ - نخست باید گفت "در دوران امپراتوری عثمانی در ترکیه اساساً تعریف حکومت این بوده که کسی که سلطنت می‌کند، خلافت هم می‌کند. یعنی خلیفه و سلطان باهم یکی بوده‌اند. در حالی که در ایران از صفویه به این‌سو، یعنی لااقل سیصد سال، این دو خود به خود ازهم جدا بودند و اگر روابطی باهم داشتند، این بوده که نسبت به هم ملاحظه‌کاری می‌کردند. در عین حال در ترکیه، به خاطر اینکه خلیفه و سلطان یکی بودند، دستگاه مذهبی اساساً یکی از شاخه‌های حکومتی بوده و بوسیله‌ی سلطان و خلیفه کنترل می‌شده است. در حالی که در کشور ما دستگاه روحانیت و مذهب کلاً از دستگاه حکومتی جدا بود و هرگز هم تن نداده بود که بیاید و جزو دستگاه حکومتی شود. در نتیجه در ایران مسئله‌ی این که بیایند و روحانیت را در کنترل خودشان بگیرند، مسئله‌ای بوده که باید از نو اندیشیده و راه چاره‌ای برایش فراهم می‌شده است. به همین دلیل هم حتی در انقلاب مشروطه که این راه حل پیدا شد و قانون اساسی مشروطه نوشته شد، بلافاصله روحانیون حکومت را وادار کردند که متممی بر قانون اساسی بنویسد و دوباره خودشان را به عنوان ناظر بر قانونگذاری در حکومت مشروطه مطرح کردند. در نتیجه، اساساً این دو حکومت با همدیگر تفاوت داشتند و در ایران حکومت مشروطه در شکل رضاشاهی یا محمدرضاشاهی خودش ناگزیر بوده است با یک سازمان روحانیت قوی مستقلی که به هیچ وجه تبدیل به زائده‌ی دستگاه حکومتی نمی‌شده است، سروکار داشته باشد و با آن مبارزه کند" (دکتر اسماعیل نوری ‌علا): تارنمای دویچه وله فارسی
سكولاريسم در ايران/ از صفويه تا پهلوي 
مردم ايران، به واسطه آميختگي ذاتي تفكر شيعي با سياست معمولاً نتوانسته‌اند به صورت يكپارچه سكولاريسم را در اعصار مختلف بپذيرند. حاكمان نيز از صفويه تا پهلوي معمولاً نمادهايي از رفتار ديني را به نمايش مي‌گذاشتند اما فقط اين خواص بودند كه عمق سكولاريسم را درك مي‌كردند. سكولاريسم مصادف با انقلاب مشروطه در ايران، شكل مدرن به خود گرفت و روشنفكران نسل اول مروج بي‌چون و چراي آن شدند. سكولارهاي اوليه در ايران بلافاصله با ليبراليسم و ناسيوناليسم پيوند خوردند و گفتمان ترقي را محور حركت خود قرار دادند و در اين مسير، غيريت را اسلام خواندند و همه بدبختي‌هاي ملت ايران را به دين ارجاع دادند. تا آنجا كه در اين مبارزه تا اعدام شيخ فضل‌الله نوري پيش رفتند. شيخ ابراهيم زنجاني كه حكم اعدام شيخ فضل‌الله را صادر كرد، در كسوت روحانيت بود اما از مهم‌ترين عناصر سكولار و ضداسلام سياسي به حساب مي‌آيد. روشنفكران سكولار، به رغم خصايص روشنفكري (تحول‌خواهي، درس‌خواندگي، استبدادستيزي و...) حكومت سكولار پهلوي اول را با كمال ميل پذيرفتند و با آن همراهي كردند كه مي‌توان دليل اصلي آن را گرايشات سكولاريستي رژيم پهلوي دانست: تارنمای اطلاع رسانی جوان
در دوران جمهوری اسلامی
۱ - انقلاب اسلامی در ایران در اواخر قرن بیستم، پدیده‌ای شوک ‌آور و پیش‌ بینی ‌ناپذیر در بافتار تاریخ مدرن بود. نشانه دینی‌ آن، حضور روحانیان شیعه در مقام محرکِ بسیجِ تظاهرات توده‌ای مردم و سرانجام، ترکیب غیرعادیِ اسلام و انقلاب- ملغمه‌ای از دو عنصرِ بیگانه به لحاظ مفهومی، بیگانه و بی‌سابقه با مدعیاتِ ایدئولوژیکی- مدل غریبی از دولت و کشورداری پدید آورد. جایگزینیِ نظامِ بنیادگرا به جای سلطنتِ نیمه‌سکولار، تحت صورت‌بندیِ بنیادگرای "حکومت شارع" (ولایت فقیه)، عمامه را به منزله نماد برترِ حاکمیتِ ملی ایرانیان به جای تاج گذاشت (نوشتار "سکولاریسم خزنده" از داریوش آشوری): بخش فارسی تارنمای بی بی سی
۲ - حکومت توسط مقام روحانیت چنانکه در ایران امروز دیده می‌شود پدیده‌ای است که پیشتر هم در کشور هایی مانند پاکستان و افغانستان به عنوان جمهوری اسلامی دیده شده است، ولی مقامات جمهوری اسلامی ایران بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران چه در عالم تسنن، چه در عالم تشیع سابقه نداشته است (شراره سعیدی): تارنمای رادیو کوچه
سروده هایی در زمینه ی جدایی دین و سیاست
فره هشیار، که تاریخ_ دگر باید خواند/ عید ایران ‌تو مخوان روز_ یک_ فروردین
بلکه آن روز که آزادی_ ملت، تضمین/ امر_ دولت، همه منفک ز سر_ مذهب و دین
*
ما درمیان مهلکه فهمیدیم/ عمده ترین ‌پیام کدامین است
از بام خانه ها همه بشنیدیم/ همبستگی ‌پیام نخستین است
در متن آن ‌پیام چنین دیدیم/ دولت جدا ز مسئله ی دین است
نیکوترین شعارکه بگزیدیم/ آزادی ست و عدل که آیین است
دکتر منوچهر سعادت نوری
*
همچنین نگاه کنید به:
 ملاحظاتی پیرامون سکولاریسم/ نوشتاری به زبان انگلیسی از همین نگارنده
دین و ایمان: در زنجیری از سروده ها
سیاست در زنجیری از سروده ها
"سیاست ها": از دیدگاه برخی سرایندگان این زمانه
بازگفته هائی ازسیاست
دولت و حکومت: در زنجیری از بازگفته ها و سروده ها و ترانه ها
گزیده ای از نوشتارها
http://msnselectedarticles.blogspot.ca/2017/04/blog-post_7.html
بخش های پیشین مجموعه ی یادداشت ها و نوشتارها و نامه ها